♨️میزان كسر ساعت كاری جانبازان✍بر اساس ایین نامه اجرایی مواد 9 و 11 قانون تسهیلات استخدامی و اجتماعی و به منظور تطبیق ساعت کار جانبازان با وضعیت جسمی و روانی آنها، همه دستگاه ها موظفند در خصوص کسر ساعت کار موظف روزانه آنها ، بعد از درخواست جانباز طی مدت یک ماه براساس جدول زیر اقدام کنند :◀️ ٢٥ تا ٢٩ درصد جانبازی ٤٥ دقيقه كسر ساعت ◀️ ٣٠ تا ٣٩ درصد ٦٠ دقيقه◀️ ٤٠ تا ٤٩ درصد ٩٠ دقيقه◀️ ٥٠ تا ٥٩ درصد ١٢٠ دقيقه◀️ ٦٠ تا ٦٩ درصد ١٥٠ دقيقه
﷽⚫️تحویل سال ۱۳۹۹ در ایرانساعت ۷ و ۱۹ دقيقه و ۳۷ ثانیه صبح روزجمعه 1 فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی مطابق ۲۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری
تلویزیون آگهی تبلیغاتی پخش میکند و گاهی پخش تبلیغات بيست دقيقه طول میکشد! کسی که احتیاج ندارد آگهیهای تبلیغاتی را ببیند، این بيست دقيقه را چرا بیکار بنشیند؟! یک کتاب دمِ دستش باشد و بيست دقيقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقتهای ضایع شونده برای مطالعه کتاب استفاده کنند، جامعه و فرهنگ کشور خیلی ترقی خواهدکرد.
1375/2/22 – رهبر انقلاب
برای خودم الویه و نان خریدم. امدم توی اتاق و برای حمام و باشگاه لباس گذاشتم. یک ساعت و بيست دقيقه ورزش کردم به امید اینکه از خستگی خوابم ببرد. دوش گرفتم، ظرف هایم را نشستم ، شام خوردم و چه و چه و چه!
حالا ساعت نه و بيست و چهار دقيقه است و هنوز بیدارم.
اصن چجورى باید راجبش حرف زد؟ پر حساى عجیب كه غیر از ما واسه بقیه آدما غیر قابل دركه و فقط اون میتونه ساده بفهمه پر قانون و منطقم اما بازم آخرش تابع قلبم میزارم رو مخم را بره عمدا كه غرق شیم توى رابطه كم كم صورتت مثه ماهه چقد من میدیدمت از این فاصله هرشب تـــو ، تنها دوم شخص مفرد منى به فرد من منحصر یعنى تو قرمز سبز زرد بنفش آبى نارنجیمى مكملمى تو جرات قبل گفتن حقیقتى و هنر دستى یا قدرت طبیعتى معتدل ترين زمین وسط دریا جزیرمى.
قبل از ساعت ۵ به اندییمشک رسیدیم. الان هم با سه تا ماشین به سمت دوکوهه میریم.
البته ماشین ما به سمت دوکوهه پرواز میکنه! صفر تا صدش فک کنم ۳ ثانیه باشه:)))
پنج و نوزده دقيقه
دوکوهه السلام ای خانه عشق
پنج و بيست و سه دقيقه
صبح تا ظهر مشغول جلسه توجیهی و آشنایی با وظایف و منطقه بودیم.
چه دلنشین است آرامش کوهه. در حسینیه حاج همت. در ساختمان عمار. در ساختمان حبیب. در ساختمان مقداد. آرامشی که در تکتک گامها حس میشود.
دوازده و سی و پنج دقيقه
عص
یه هماهنگی جالبی بین چند تا عدد پیش اومده. همین چند دقيقه پیش تست ریون رو برای بار چندم در زندگیم دادم، محض تفنن. وقتی تموم شد نوشت نمرهی آزمون شما 133 میباشد، زمان آزمون: 23 دقيقه و 23 ثانیه. نگاه کردم به ساعت: 23 دقيقهی بامداد بود. اومدم پست بذارم، دیدم تو عنوان باید بنویسم: بيست و سه :)
اولین بار، اول دبیرستان، فکر کنم 130 شده بودم، چند سال پیش دادم 127، حالا شده 133. هیچوقت هم نتونستم کامل بزنم تست رو. این بار یه غلط داشتم :|
بيست سالگی برای من سن خیلی مهمیه و همیشه برام مهم بوده که تا قبل از اتمام بيست سالگیم، من حسابی کیف کرده باشم و کارای مفید کرده باشم و به معنای واقعی "زندگی" بکنم. و خب من اینجام و تقریبا پنج ماهی از بيست سالگیم گذشته و من این اواخر زیاد از شرایط راضی نبودم.
بنابراین همونطور که چند روزه ذهنم درگیر شده، امشب یه لیست نوشتم از بيست کاری که تا قبل از تموم شدن بيست سالگیم باید انجام بدم. البته ممکنه به مرور باز فعالیت هایی بهش اضافه بشه اما چون اولین
امام حسن علیه السلام شبیهترين مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
كانَ الحَسَنُ أشبَهَ النّاسِ بِرَسولِ اللّه ِ خَلقا و سُؤدُدا و هَدیا.
امام حسن علیه السلام در خلقت و سیرت و شرافت شبیه ترين مردم به رسول خدا بود.
الارشاد، تالیف شیخ مفید، جلد ۲، صفحه ۵، چاپ موسسه آل البیت لاحیاء التراث
یه تصویر از کاپلو زمانی که سرمربی رئال بود تو ذهنمه
تو ده بازی آخر رئال همیشه عقب میوفتاد و کاپلو خیلی خونسرد و دست به سینه می ایستاد کنار نیمکت و بيست دقيقه آخر رئال یا کار رو به تساوی میکشوند یا میبرد
اون ایمانش به اینکه قراره بيست دقيقه آخر ببرن و اون خونسردیش فراموشم نمیشه
دارم سریال میبینم. دو روز است که شبانه روز فیلم میبینم. از صبح ِجمعه، بعد از امتحان فاینل ِ روز پنجشنبه تا حالا دارم سریال میبینم. دیشب داشتم سریال میدیدم که شیلا پیام داد. بيست دقيقه بعد پشت در بود. بيست و سه دقيقه بعد من یک ظرف پر از chocolate chip cookie داغ در بغل داشتم. فقط برای اینکه آن روزی که با هم درس میخواندیم به مامان گفته بودم دلم اینقدر چاکلت چِپ کوکی میخواهد که میخواهم به دوستم جرمی بگویم خمیرش را برایم آماده کند که بیارم خانه و بپزم.
شبها، سی دقيقه بعد از نیمهشب، مامان میوه پوست میکَنَد و در بشقاب خرد میکند و به بابا میگوید: بزن شبکهٔ بيستویک.» بابا میزند شبکهٔ بيستویک و آنوقت تا یکساعتونیم بعد از نیمهشب، شبیه زوجی که رفتهاند ماه عسل، با ذوق باهم میوه میخورند و مناظر سرسبز دو طرف ریل را به هم نشان میدهند.
دو تا همکلاسی داشتم خیلی درس میخوندن ولی درس خوندن احمقانه
مثلا یه سری یکیشون جزوه تایپ کرده بود برلی بچه های کلاس اونجاهایی رو هم که استاد گفته بود نخونید رو هم نوشته بود
یا قرار بود کنفرانس بدن،کنفرانسی که نهایت وقتش بيست دقيقه بود،بعد بيست دقيقه استاد به یکیشون گفت تمومش کنید دیگه که اون یکی گفت استاد یه ساعت هم من باید کنفرانس بدم
طریقه ساخت :در ابتدا صورت را سه بار در روزبا صابون خوب تمیز کنید وپس از خشک کردن به مدت بيست تا سی دقيقه ترکیب زیر را بر روی صورت بگذارید گوجه فرنگی 20 گرم+خیار 20 گرم +شیر 7گرم +پودر استخوان ه 7گرم +جعفری 2گرم با هم میکس کرده و در حالت استراحت بر روی پوست بگذارید بعد از بيست دقیفه
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
مبلغ اسلامی بود .
در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می
پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت : چند دقيقه ای با خودم کلنجار رفتم که بيست سنت اضافه را
برگردانم یا نه !
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بيست سنت را پس دادم و گفتم آقا این
را زیاد دادی .
ادامه مطلب
نمیدانم این داستان ادامه پیدا می کند یا نه اما بایدببنویسم که عجیبترين خوابهایم را طی بيست و یک سالگیام دیدهام
خوابِ پوستِ تکیده شده. خوابهای همیشگی مربوط به مادرم. جان شکافتهی پدرم.
خوابِ تکرارشوندهای که در آن پیِ مسافرخانهای میگردم که غذای جوانِ عربی را به او برسانم و پیدا نمیکنم و دیر میشود و غذا توی دستم میماند. باید غذا را میرساندم. سفارش مادرش بود.
سالهای بيست و بيستویک چنیناند شاید. در هذیان و یاوه.
عذرخواهی دولت: ملت شریف ایران یادتان هست قول رونق اقتصادی دادم اما چه کنم که نشد تقصیر فرد بنده و دولت بنده که نیست آن زمان که دولت قبل من نبودم تقصیر قبلی ها بود الان که دولت قبل خودم بودم نه، من و اسحاق می توانیم در ۵ دقيقه جواب انتقادها را بدهیم .☺
اگه ما بدیم چرا سپاه این همه فازهای پارس جنوبی را تکمیل کرد و چرا کمیته امداد خانه تحویل محرومان داد و چرا این همه بارش باران زیاد شده این ها از برکات آفتاب برجام است بروید خدا را شکر کنید.
ما جها
مدرن ترين دستگاههای بدنسازی در ایران
در مجموعه ایکس بادی ایران
مصرف 700 کالری در 20 دقيقه -
تضمین کاهش وزن و لاغری سریع -
از بین بردن سلولیت و بدن درد و واریس از پاها و دستها وکمر درد -
فیزیوتراپی و بازپروری سریع -
بيست دقيقه تمرین در هفته برابر با 3 جلسه بدنسازی
وقتی اسم بيست و دو بهمن میاد،اکثر آدما یاد روز خوب پیروزی میفتن.همین انقلاب و .اما بابای من.راستش ما اسم بيست و دوی بهمنو جار نمی زنیم،حداقل پیش بابام،عمه ها و عمو هام و مامان بزرگم.سعی می کنیم نفهمن که امروز چه روزیه؟!! اما زهی خیال باطل،خیابونا و تلویزیونو و زمین و زمان جار میزنه که امروز، روز بيست و دوی بهمنهبيست و دوی بهمن چند سال پیش یه خبر میارن برای خونه مامان بزرگم . سه تا از عموهام توی تصادف می میرن به یه سال نکشیده یکی دیگه از عم
۱- هر هفته یک کتاب بخونیم
۲- هر روز نیم ساعت ورزش کنیم
۳- هر شب لیست کارهای فردامون رو بنویسیم
۴- هر شب چند دقيقه روزانه نویسی کنیم
۵- هر روز بيست دقيقه برای یاد گیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم
۶- هر روز ده دقيقه نیایش یا مدیتیشن کنیم
۷- هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم
۸- هر روز صبح زودتر بیدار شیم
۹- هر روز حداقل به یک نفر کمک کنیم یا حالش رو خوبتر کنیم
۱۰- تکیه کلام های نامناسبمون رو از صحبت هامون حذف کنیم.
اینکه مجبور باشی به خاطر دیگری . خودت را نادیده بگیری و در اوج غم بخندی و با دریایی اشک در چشم، خودت را روانه ی کوچهی علیچپ کنی که گویا اصللللا اتفاقی نیفتاده، سخت است! سخت که نه. مهلک است!آنقَدَر این روزها تحمل کردم و درد به جان خریدم و سینه سپر کردم و به رو نیاوردم، نفسم بالواقع تنگ شده و بالا نمیآید.
۱۰:۵۵ بيست و هفتم بهمن ماه .
چند دقيقه دیگر که بگذرد میشود بيست روز تمام که استخوان در گلو دارم و لبخند بر لب.
کاشکی بد نشود آخر ای
اینکه مجبور باشی به خاطر دیگریای که هر که میخواهد باشد، خودت را نادیده بگیری و در اوج غم بخندی و با دریایی اشک در چشم، خودت را روانه ی کوچهی علیچپ کنی که گویا اصللللا اتفاقی نیفتاده، سخت است! سخت که نه. مهلک است!آنقَدَر این روزها تحمل کردم و درد به جان خریدم و سینه سپر کردم و به رو نیاوردم، نفسم بالواقع تنگ شده و بالا نمیآید.
۱۰:۵۵ بيست و هفتم بهمن ماه .
چند دقيقه دیگر که بگذرد میشود بيست روز تمام که استخوان در گلو دارم و لبخند بر ل
یادمه نوجوون که بودم، اون موقع ها که با اینترنت دایل آپ وصل میشدیم به اینترنت، با یه دخترخانوم چت می کردم که بيست و هشت سالش بود و شمالی بود!
گه گاهی با هم چت میکردیم و با خودم میگفتم چرا تا الآن ازدواج نکرده؟! بيست و هشت سال خیلیه!
با یه آقایی هم چت میکردم که اونم توو همین سن و سال بود!
رفته بودم توو حس و حال کلید اسرار:)) با خودم گفتم بذار واسطه کار خیر بشم و گفتم این دو نفر رو با هم آشنا کنم شاید با هم ازدواج کردن!
به هم دیگه معرفیشون کردم و
پنج سال
شصت ماه
چهارصد و بيست هفته
هزار و هشتصد و بيست و پنج روز
چهل و سه هزار و هشتصد ساعت
دو میلیون و ششصد و بيست و هشت هزار دقيقه
صد و پنجاه و هفت میلیون و ششصد و هشتاد هزار ثانیه
بسه دیگه .
همچین زمان کمی نیست!
تا چقدر میتونیم دووم بیاریم !؟
چقدر اهل خطریم !؟
یاد اون شعره افتادم که میگه محبوب من مبادا مرد خطر نباشی !
خطاب به خودم
هه پسر ! بازیگر خوبی میشی !
میای وسط هال و از بازی پینگ پونگ کفترها حرف میزنی و مثل همیشه به این سریال های صد م
لیست عادت های خوبی که اگر به زندگی اضافه کنیم حالمون بهتر میشه :
۱- هر هفته یک کتاب بخونیم
۲- هر روز نیم ساعت ورزش کنیم
۳- هر شب لیست کارهای فردامون رو بنویسیم
۴- هر شب چند دقيقه روزانه نویسی کنیم
۵- هر روز بيست دقيقه برای یاد گیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم
۶- هر روز بيست دقيقه نیایش یا مدیتیشن کنیم
۷- هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم
۸- هر روز صبح زودتر بیدار شیم
۹- هر روز حداقل به یک نفر کمک کنیم یا حالش رو بهتر کنیم.
@inoti_137
https://iNo
یه روز یکی ممکنه ازم بپرسه برای رقصهای محلی این سرزمین چیکار کردی؟
من میگم از ۱۰ روز مونده به المپیادم، شروع کردهبودم به رقصیدن. فقط رقصیدن. با قولِ ۵ دقهای خودمو گول میزدم و گول میخوردم واقعا. واقعا. و فرداشم خودمو گول میزدم.
دهدقيقه ترکی، چهلدقيقه غش. بيستدقه گیلکی، چهلدقيقه غش. استراحتا؟ لریِ یواش( که آره؛ واقعا رقص یواش هم دارن :)) ).
مابقی اوقات روز؟ ویدیوهای آموزش رقص کردی در یوتیوب.
بله. خواهش میکنم. آیندمو فدای این م
بلاگ نویسی یه بدی بزرگ داره و اون وقته. هر پست میتونه بيست دقيقه تا چهل دقيقه وقت آدم رو بگیره. اگه موضوعی که داره پست میشه ارزش خاطره داشته باشه و یه جور دفتر خاطرات شه که خوبه اما اگه چیزی باشه که ما میدونیم و قراره بقیه هم استفاده کنن کسل کننده میشه. یکی دیگه از دلایل این که همه دارن از وبلاگ کوچ میکنن حتی قدیمی ها اینه.
ساعت
دوازده و بيست و پنج دقيقه ی نیمروز
بيست و ششم آبان.
آفریدگارا
بگذار
دهان تو را ببوسم
غبار ستاره ها را از پلک فرشتگانت بروبم
کف خانه ات را
با دمب بریده ی شیطان جارو کنم
متولد شدم
در مرز نازک نیستی
سگ های شما
از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند.
پروردگارا
نه درخت گیلاس، نه شراب به
از سر اشتباهی
آتش را
به نطفه های فرشته یی آمیختی
و مرا آفریدی.
اما تو به من نفس بخشیدی
عشق من!
دهانم را تو گشودی
و بال مرا که ن
سال تحویل 98 چه روزی وچه ساعتی است | لحظه تحویل سال 1400 چه تاریخی است لحظه تحویل سال 98 چه ساعتی است لحظه تحویل سال ۹۷ تحویل سال ۹۸ چه ساعتی است ساعت تحویل سال ۱۳۹۸ تحویل سال ۹۸ چه ساعتی است
لحظه تحویل سال ۱۳۹۸ هجری شمسی به ساعت رسمی جمهوری اسلامی ایران : ساعت ۱ و ۲۸ دقيقه و ۲۷ ثانیه (ساعت یک و بيست و هشت دقيقه و بيست و هفت ثانیه بامداد) برای دانستن جزئیات بیشتر با ما همراه باشید.
ادامه مطلب
دسامبر 1937 بازی چارلتون و چلسی در هوای مه آلود غلیظی در استمفوردبریج برگزار میشد. سم بارترام دروازهبان چارلتون چشمهایش را تیز کرده بود تا در آن هوایی که دو متر جلوترش را به سختی میدید از دروازه تیمش محافظت کند.
بازی به علت مه غلیظ در دقيقه 60 قطع شده بود اما سم تا حدود بيست دقيقه بعد چهارچشمی حواسش به دروازهاش بوده تا توپی از آن رد نشود. دائم در ذهنش مرور میکرده که چقدر تیم ما خوب بازی میکند که توپی سمت دروازه من نمیآید. تا زمانی که
دسامبر 1937 بازی چارلتون و چلسی در هوای مه آلود غلیظی در استمفوردبریج برگزار میشد. سم بارترام دروازهبان چارلتون چشمهایش را تیز کرده بود تا در آن هوایی که دو متر جلوترش را به سختی میدید از دروازه تیمش محافظت کند.
بازی به علت مه غلیظ در دقيقه 60 قطع شده بود اما او تا حدود بيست دقيقه بعد سم چهارچشمی حواسش به دروازهاش بوده تا توپی از آن رد نشود. دائم در ذهنش مرور میکرده که چقدر تیم ما خوب بازی میکند که توپی سمت دروازه من نمیآید. تا زمانی
من عاشق برنامه ریزی ام. حالا توی هر مسئله ای میخواد باشه بزمه فردارو اینجا میگم تا یکم شاد تر بشم.
ساعت شش و بيست و هفت دقيقه بیدارمیشم تا شش و چهل و شش دقيقه کارای اولیه رو انجام میدم تا هشت برای امتحان میخونم. هشت و پنج دقيقه مدرسه ام. حداکثر ساعت دوازده و ربع برمیگردم خونه. تا یک برنامه میریزم تا سی و یک اردیبهشت. از یک تا چهار درسمو میخونم. از چهار میرم یکم به خودم برسم. حداکثر دو ساعت باید طول بکشه. شش تا دوازده درس میخونم. دوازده میخواب
ضعیف شدم ,راه درمانش چیه?اراده
باید صبح زود بیدار شم و با بیماری تنبلی بجنگم ,بخونم بخونم بخونم با قانون ۲۵ دقيقه ۵ دقيقه استراحت باز بخونم تا ۲ ساعتم کامل بشه
بعد از دو ساعت ,میتونم بیشتر استراحت کنم مثلا بيست الی سی دقيقه بخوابم ,ورزش کنم ,اهنگ گوش بدم ,با کسی حرف بزنیم,براش پیام بذارم یا مطلب بنویسم.
دوباره دوساعت بخونم و باز سی دقيقه استراحت کنم .
و باز دو ساعت بخونم
حالا سه تا دوساعت خوندم و مقداری هم استراحت کردم افرین
خوب حالا میت
تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل را زیر ۴ دقيقه بدود . آنها باور داشتند که انسان محدودیتهای فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقيقه بدود! تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از ۴ دقيقه دوید . از آن به بعد در یکسال حدود بيست هزارنفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد!! چه چیزی فرق کرد ؟ درعرض یکسال؟هیچ چیز فقط یک کلمه : "باور"باورهاتون
دانلود کتاب صوتی بيست و یک درس برای قرن 21 اثر یووال نوح هراری MP3+PDF
دانلود فایل
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی 21 درس برای قرن 21 اثر یووال نوح هراری MP3www.aparat.com › aIOvB › دانلود_کتاب_صوتی_21_د.دانلود کتاب گویا 21 درس برای قرن 21 اثر یووال نوح حراری از لینک زیر: http://studentpro.4kia.ir/info/559784/a/وارد نشده: PDF | باید شامل این عبارت باشد: PDF
دانلود رایگان کتاب صوتی 21 درس برای قرن 21 اثر یووال نوح .ketab9.blog.ir › tag › دانلود رایگا
سلامتو چندروزی که گذشت همه جا سیاه بود استوری، پست، کامنت، جنگ بود و کشتار و شیوندلتنگ اتفاقاتی بودم که دلخوشی از اونا ندارم مثل استوری گذاشتن از رانندگی، عکس گذاشتن از غذا ، برای روزمرگی هایی که شاید به اشتراک گذاشتن اونا برای کا اصلا مهم نباشه. دیدم که گاهی دیدن چیزایی که حتی ازشون بدت میاد میتونه چقد جذاب تر از اخباری باشه که میشنوی.
آرزویی ندارم دیگه جز اینکه مثل اولین بيست و ششم دی ماه برف بیاد، که مثل اون روزا که به من گفتن به هرکی که تا
دفاع این بنده خداست، یاد دفاع خودم افتادم.
خب یه سه چهار ماهی دیر شده بود، همین طوری که عمه هام الان می گن دیر شده پس کی زن می گیری، اون موقع ها هم می گفتن دیر شده، پس کی دفاع می کنی. کلا دیفالتشون همینه: دیر شده پس کی.!
بگذریم، روز دفاعم همه استادا اومده بودن، همه حضار هم نشسته بودن، من اومده بودم تو سالن زنگ بزنم به استاد راهنمام. بالاخره جناب پروفسور با بيست دقيقه تاخیر رسید و با هم رفتیم داخل و من یکهو رفتم پشت تریبون. انگار همه استرس های عال
درست از لحظهای که آخرین حرفم، آخرین حرفی که میتوانستم بزنم را گفتم، هردویمان ساکت شدیم. عصبانی و ساکت. اما من به بحثم توی ذهنم ادامه دادم.در جادهای تاریک بودیم. موزیکی پخش نمیشد. تنها بودیم. بغل دست من نشسته بود و من داشتم با او توی ذهنم حرف میزدم. حرفهای نگفته را میگفتم، جواب میشنیدم، جواب میدادم. فریاد میزدم. گاهی حرفم را پس میگرفتم. گاهی مطمئن تر میگفتم. گاهی فحش میدادم. گاهی قهر میکردم یا قهر میکرد. هی حرف پشت حرف میآمد. ام
درباره این سایت