نتایج جستجو برای عبارت :

تیمارستان متروک

 
این عکس از یکی از تيمارستان های متروک  در آمریکا گرفته شده است.این زن و مرد به همراه یکی دیگر از دوستانشان که عکاس این عکس است داوطلبانه و برای کنجکاوی قصد ورود به این تيمارستان را داشتند که قبل از ورود دوستشان یک عکس از انها‌جلوی درب تيمارستان میگیرد.انها وارد تيمارستان میشوند و شب را در انجا میگذرانند.هنگام خروج انها فضای تيمارستان را بسبار خوفناک تعریف کردند.انها میگفتند نیمه های شب صدای گریه کودکی را میشنیدیم.صدای جیغ و فریاد به گوش
دانلود آهنگ جدید بردیا کرد متروک
Download New Music Bardia Kord matrook
آهنگ جدید بردیا کرد بنام متروک
تو رفتی اما توو دلم غم موندگاره دنیا دیگه جذابیت برام نداره
با رفتنت هر گوشه از این شهر متروک پیاده رو خاموش و سرد و بی بهاره
 
ادامه مطلب
توی این شهر داغون، توی یه منطقه متروک، یه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم. تو نیستی. نیستی.
‏اعصابم از این خورده چرا بهت دادم وقتی لذتی نداشت برام مگر لذت سرکشی؟شاید برای همینش می‌ارزید!استاد گفت تو بازی دست نبر.
دیگر میلی به ح ندارم. دلش می.خواست به خانه‌اش بروم که رفتم و او رفت و گرم زندگی شد و من این روزها گوش شیطان کر .
هیچ میلی و عشقی نیست، منم در جزیره‌ای ساکت و متروک فقط باید جدی‌تر بشوم.
 
 
تاریخ سینما و دلداده سینماهمه آن‌هایی که لذت جمع‌آوری فیلم و بایگانی فردی را دارا هستند , از تماشای مجموعه مستند آرشیو متروک» لذت میبرند . بایگانی ابژه‌ای است که از آدم , سوژه‌ای می‌سازد که خویش دوست داراست . سوژه‌ای که علایق و وابستگی خاطرات انسان را در تجسم بیرونی آن صورت‌بندی می کند و نام و نشان میبخشد . آرشیو متروک» اگر‌چه قصه یک شخصیت است , البته بازنمایی یک تیپ نیز است ; تیپ علاقه فیلم‌ها که دلدادگی به
سلام
!!
پاسخ نظرهامو از دست دادم ! نمیدونم یهو چی شد که رفتن همشون
 
چقد اینجا متروک شده  !! فکر میکردم اول مهر فقط خودم درس دارم ! ولی مثه اینکه همه درگیرن   :)
امیدوارم شاد باشین  و درگیری هاتوون پر خوشی باشه
راستی من فردا باید برم کانون !!  همه رو آماده کردم که ترازم اونقدرام خوب نمیشه !!  :)
برام دعا کنید . خیلی بهش نیاز دارم.
 
فیلم stonehearst asylum (تيمارستان استون‌هرست (که شاید عمداً یک حرف s را جابجا کرده و منظورش تيمارستانِ سنگ‌دلان بوده باشد)) را فرصت کردید ببینید. مرز جنون و عقلانیت را به چالش می‌کشد. فیلم روایتگر داستانی در سال 1899 است. یک نکته‌ی جالب فیلم آن بود که می‌گفت اکثر دیوانگانی که در تيمارستان نگهداری می‌شوند از خانواده‌های اعیان و اشراف هستند. چرا؟ زیرا خانواده‌ی آنها، آنها را نمی‌خواسته‌اند. مثلاً آنجا یک دختر زیبارو وجود داشت با یک اختلال کوچک: او
چون حوصله جواب پس دادن در اینستا را ندارم بیخیال نوشتن میشوم و کلمه مازندرانی اش میشود چنگ!  Cheng شده ام! ذهنم چنگ شدهو نمیتواند بنویسد از بس ایده های خام را رها کردم که ولش کن فلانی بخواند چه می گوید که استوری را کلوز فرند کن و این می شود یاد اور همان جمله ای کع دوست داشتنی نیست: در نطفه خفه اش کردیم.
خلاصه که جمله های بی در و پیکر و بی ربط را همین جا مینویسم مثل شیر ابی که بعد از قحطی باز میشود و اول اب گل الود میریزد اما بلاخره زلال می شود. 
در بغض فرو رفتهدر وحشتِ تنهایییک گوشه در این عالمیک گوشه ی تنهایی
 
یک گوشه در این عالمصد بار ترک خورنصد بار دعا کردنیک روز تو می آیی.؟!
 
صد بار دعا کردندر حسرتِ این تفهیممستغرق این اغماافسوس ، نمی آیی.
 
مستغرق این اغماسرگرمِ کسی بودنسرگرم شدن با توسرگرمِ تن آسایی
 
سرگرم شدن با توسرمست شدن از هیچهی جرعه از این خالیهی فرضِ تو اینجایی.!
 
هی جرعه از این خالیهی فحش به هر چیزیمبهوت و فروماندهیک مرده ی سرپایی
 
مبهوت و فروماندهمبحوس شده در خو
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ( آیه 30 سوره فرقان)


در آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو
آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند. (ترجمه آقای الهی قمشه‌ای)

در این مورد حدیثی هست از امام صادق علیه السلام که میفرمایند : قرآن عهد خداوند به سوی بندگان می باشد. همانا سزاوار است هر مسلمان هر روز به آن عهد نگاه کند و از آن 50 آیه بخواند. ( اصول کافی
یه سوال برام پیش اومده.
آیا کسایی که توی تيمارستان هستن، روزی که توی خونه شون بودن و صبح بلند میشدن موهارو شونه میکردن، صبونه میخوردن. شبم میخوابیدن (یا سعی میکردن بخوابن)؛
میدونستن یه روز برس موهاشونو تو کشوی دراور اتاق تيمارستان میذارن؟
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه‌های ساکت متروک
در دل این خانه‌های خالی دلگیر
.
#فروغ_فرخزاد
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
 
 
.مثل فیلمی که هر روز از اول برگردانیمش.کنار ساحل اروند به هم می رسیدیم و درختان و فنس های پشت سرمان ، ما را از چشم ها مخفی می کرد و صذای ام کلثوم که از دور می آمد با ترانه هایی مثل: بین دوری ات و میلم به تو/ و بین نزدیکی ات و ترسم برای تو/.ای عشق من پریشانمو از کافه ی دورتری باز صدایش که می آمد:آیا عشق تا کنون مستانی چون ما دیده است/چه خیال ها که در سر نداشتیم/و در چه کوره راه های بارانی که قدم نزدیمزیبایی های شب را زندگی می کردیم و ام کلثو
تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشندهبر لب های کبودمردی مسلول
 اما باور کنتو را با همه دوری اتکه قِدمَتِ درد استدوست دارم! ای سکوت لاجوردی مسمومتنهایی چُنان ضخیممیان آغوش کوهی از غربت
 باور کنچشم های من هرگزبه خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته اعتنا نکردندو هر روز مصرانهمشتاق دیدارت هستند کاش توان گفتنت بودو می‌گفتی،چگونه است که دلْ تو را مثل یک مادیان می دَوَد؟در میان خیل عاشقان هزار ساله اتاما تو دل به قاطری لنگ سپردیدر مسیر سلاخ‌خانه!
دلم برای کافه های خیابون فلسطین تنگ شده، حوالی خیابون انقلاب، سر بذارم توی دستام و به قهوه خوردناشون نگاه کنم. پولی نمیموند اگر کافه میرفتم. یه وعده کافه رفتن، پول یه روز شایدم دو روز غذام تو خوابگاه بود. البته یادمه یکی دو بار رفتم، و الان که فکر میکنم میبینم چرا خودم نمی رفتم؟ تنها. مگه تنهایی چشه. سیگار بود. قهوه بود. بوی ذرت مکزیکی بود. کتاب بود. اهنگ بود. خیابون بود. شب بود. تهران بود. دلتنگی بود. دلشوره بود. چراغ زرد تیر چراغ برق ها تو تاریک
 توی ساختمون نیمه متروک یه کارخونه قدیمی بین یه دستگاه بزرگ و دیوار پنهان شده بودم، خیس و کثیف. پاهام درد گرفته بود و پشتم به دیوار خشن کشیده می‌شد. بند انگشت‌هام درد گرفته بود اما نمی‌تونستم از فشار روی اسلحه‌ی دستم کم کنم، نمی‌تونستم ثانیه‌ای از خودم جداش کنم. سقف کارخونه بعضی‌ جاها ریخته بود و با ایرانیت و پلاستیک سوراخ ها رو پوشونده بودن. بارون محکم روی اون‌ها می‌خورد و گاهی قطره‌های درشت آب از فاصله‌ی زیاد روی ف زنگ زده‌ی ماشی
دنیای قشنگ نو
نمی دانم چه بنویسم. سخن از این کتاب گفتن این روزها سخت است. یک روز وقتی که پستمن می خواندم چشمم به اسم این کتاب افتاد و این شعر شکسپیر در میان سطر های این کتاب سراسر دردکه یک شبه خواندمش .
شکوت و جاه از آن رو به وحشت و نابودی گذارده بود،
که نفسش چون آنچه می نمود نبود،
(روح و جسم) نام های دوگانه ای از طبیعتی یگانه بودند
که نه هر دو خوانده می شدند، نه یکی!
عقل درخود فرو رفته پریشان
گسست های رو به رشد را به هم پیوسته می دید.
چیزی که برن
مشیه و مشیانه  پسر و دختری بودند که روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند.
در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهٔ ازدواج خود را بنا نهادند.
این مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران
و پسران برای بست پیمان شویی نیت می کنند و علف گره می زنند.
این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد.
ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است.
رومن روبروک (Roman Robroek) یک عکاس عاشق ایتالیاست.او هر سال دو بار به ایتالیا سفر میکند و بنا به گفته خودش بالاخره روزی برای ادامه زندگی به ایتالیا خواهد رفت.بیشتر موضوعات عکس های او خرابه های ایتالیا هستند که با این که کاملا متروک شده اند و سالها و شاید قرن هاست که مورد توجه قرار نگرفته اند ولی هنوز هم از بسیاری از اماکن درجه یک امروزی جهان زیباترند.برخی از عکس های او را در زیر میبینید:
 
 
ادامه مطلب
هر انسان در وجودش نیروی غالبِ درونی دارد که به‌واسطه‌ی آن
خودش را به احساساتِ تمام نشدنی و گفتارهای خوشایندِ کسی وابسته می‌سازد.
برخی عقیده دارند که وابستگی بهایی گزاف دارد
و چیزی جز بیهودگی و ناامیدی در آن نیست.انسان حتی اگر مجبور شود تا هزار سال زندگی کند،
ترجیح می‌دهد که آرزوهای از دست رفته‌اش را دنبال کند
تا به معنای مطلقِ آزادی برسد.عشق همان حسی است که انسان را آزادی می‌بخشد.
انسان اگر در بندِ کسی نخجیر شود؛ به آزادی خواهد رسید.
ولی
امروز تولد ۲۱ سالگی من و تولد یک‌سالگی این وبلاگ بود. اتفاقات امروز را می‌نویسم که یادم بماند‌.‌
من نشسته بودم این گوشه‌ی متروک دنیا منتظر، که یک نفر، فقط یک نفر برایم تبریک تولد بفرستد. آدم‌ها نیامدند و تبریک نگفتند و برایم تولد نگرفتند و هدیه ندادند و من این‌جا نشسته بودم منتظرِ یک "تولدت مبارک" او.
راستش را بخواهید من، هزار جهد بکردم که سر عشق نپوشم ولی تهش هیچی به هیچی.
آدم این جور مواقع به خاطر شک و تردیدی که به سعدی داشته خودش را سرز
مرا به اندازه یک کوچه مرور کنو از خاطر ِ هر سو که به خیابانی می رسدرهایم کنبگذار خانه ی متروک تو باشمبا پنجره ایکه هنوز اندکی جانبرای شکسته شدن دارد
#یاورمهدیپور #دمدمایتو
________________________________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱۳۲۳۲۰۸۸۱۳
باامیراکتاب در پیام رسان#اینستاگرام و#تلگرام همراه باشید.@amirabook
________________________________
#امیراکتابهمراهلحظههای_شما #ارسالرایگانکتابدراستانفارس #امیراکتاب#امیراکتاب#کتاب#کتاب_خوب#کت
نکند این همه که دوستتدارم را ، بابت عذاب وجدان داشته باشم؟
نکند حس میکنم جایی برایت کم گذاشته ام که حالا میخواهم توی هر نفسی که میکشی یقین بداری عاشقت هستم؟
نکند کسی جایی برایت کم گذاشته و حالا داریم زور میزنیم جای خالی چیزی را پر کنیم نگار؟
عاشقانه دوستت دارم نگار. نه. نقل هیچکدام از این حرف ها به تنهایی نیست. همه شان درست، کمت گذاشته ام و کمت گذاشته اند. ولی تو تنها چیزی هستی که در این جزیره متروک برایم مانده. دارم میسازم. دارم بالای درخت ها خ
هارلی کویین چه کسی است؟ و داستان این فیلم از کجا و به چه صورت است؟
هارلین کویینزل یکی از انترن‌ های تيمارستان آرکهام بود. پس از بستری شدن جوکر در تيمارستان، او مجذوب جوکر شد و داوطلب شد تا او را روانکاوی کند. در طول جلسات روان درمانی، دلباخته جوکر شد و او را کمک کرد تا از تيمارستان فرار کند.
جوکر پس از مبارزه با بتمن، به آرکهام بازگردانده شد. وقتی هارلین دید که جوکر مجروح شده، عقلش را از دست داد. شغلش را رها کرد، لباس دلقک پوشید، نامش را به ه
خستگی ؛ خستگی بیش از حد ! 
ما نویسنده ها خسته می شویم ؛ ولی نه از کارمان ، از نوشتن ، بلکه از نبود ایده !
هرچه تلاش کنید ، ایده های جدید به ذهنتان پرواز می کند . ایده هایی نه تنها جالب بلکه مختلف . بعضی از ایده ها ، طنز هستند یا اینکه به صورت کمدی جرقه می زند . بعضی از آنها هم غمگین و بسیار گریه آور است . شاید بعضی از ایده هایشان به زیبایی قلب آرام و شناور یک انسان رها باشد . البته بعضی از آدمها از این ایده ها نتیجه نمی گیرند . پس ایده های زیبایشان ، زشت
بسمه تعالیچندماه قبل یک کانال تلگرامی ایجاد و مطالبی در آن منتشر کردم.اخیرا برایم پیامی آمد که شماره موبایلی که آن کانال را با آن ساخته ام حدود6ماه است که فعال نیست و اگر فعال نشود عنقریب است که کانال تعطیل شود.حافظه نیست که. آایمر مثل موریانه افتاده به جانش و نمی دانم چقدرش را خورده. نمی دانستم با چه شماره ای آن کانال را ثبت کرده ام. و وقتی آن شماره یادم آمد تازه فهمیدم مدتی قبل رفته ام به دفتر خدمات تلفن همراه و خودم را از دست چندتا شماره ای
دی‌شب از شاپور بنیاد تو استوریم نوشتم:
دیگر
نه می‌گریزم
نه به فتح جهان‌های متروک می‌روم »
از دی‌شب سبکم. رهام. مثل بغضی که گریه شده باشه. مثل یه چیزی که تو حلقم بوده باشه و بتونم بیارمش بیرونحالا راحت نفس می‌کشم. مثل زنجیری که به پام بوده و‌ نمی‌تونستم راه برمحالا‌ می‌دَوَم. مثل دستبندی که به دستم بوده و دستام رو به هم چسبونده بوده. حالا می‌رقصم
درد و جای حالت قبلی رو تن و روحم مونده اما فعلا تو حال و هوایِ لذت رهایی ام، خیلی به جایی
حق تحجیر: زمین موات یعنی زمین مرده. ماده 27 ق.م زمین موات را تعریف کرده است.احیا یعنی زنده کردن، احیای زمین موات یعنی آباد کردن زمین موات. ماده 141 ق.م احیا راتعریف کرده است:
طبق ماده 143 ق.م هر کس زمین موات را احیا کند مالک زمین می شود (در عمل طبق متروک شده است و  قانون منابع ملی و اراضی طبیعی این ماده نسخ شده است )
تحجیر یعنی شروع به احیا، فراهم نمودن مقدمات احیا. در قدیم برای احیای زمین اول دورآن را سنگ می چیدند و به این کار تحجیر گفته می شد. یعنی هر ک
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگر می‌رنجم .
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم .
من صبورم اما
چه قدَر با همه‌ی عاشقی‌ام محزونم
و به یاد همه‌ی خاطره‌های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه‌ی شب می‌ترسم .
بی دلیل از همه‌ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند .
من صبورم امّا
آه ، این بغض گران
صبر چه می‌داند چیست ؟
                               حمید مصدق
 
یک‌سال پیش تصمیم گرفتم دیگه اینجا ننویسم 
چون فکر می‌کردم نوشتن من باید برای بقیه مفید باشه
حالا بعد از یکسال می‌دونم
حتی اگر اینجا یه بیابون متروک باشه که فقط انعکاس صدای خودمو خودم بشنوم
و تاثیری به حال هیچ کسی نداشته باشه  
وقتی نوشتن اینجا حالمو خوب می‌کنه پس مفیده 
گاهی هم آدم باید برای خودش مفید باشه نه بقیه 
 
پس سلامی دوباره به خودم و هر رهگذری که اتفاقی خونه ی قشنگ مجازی‌مو می‌بینه
یک‌روز می‌آیی، می‌دانم؛ از انتهای همین کوچهٔ خلوت که خانه‌هایش خاموش و متروک است. یک‌روز می‌آیی، می‌دانم؛ با چمدانی در دست، برای ماندن. من سال‌هاست این لحظهٔ نیامده را به انتظار نشسته‌ام، من سال‌هاست گل‌های باغچه را به امید آمدنت زنده نگه‌داشته‌ام؛ که همیشه بهار باشم برایت. ببین! چای دم می‌کنم هر روز برای دو فنجان. این یعنی زمان آمدنت رسیده؛ زمان کوچ تو به سرزمین آغوشم. بیا، بیا و تنها ساکن سرزمینم شو‌. بیا و به کوچه، به گل‌های باغ
♫♫
داری باعث میشی دوریت چند روزو چند سال شه♫♫که من هر چی بخونم همه میگن فالشه♫♫حال خوندن ندارم من سازم اصلا کوک نیست♫♫نیستی و به این نبودت هیچکسم مشکوک نیست♫♫داری باعث میشی خونه بعد تو متروک شه♫♫که دلم به بودنه اون خاطرات مشکوک شه♫♫
من غرورمو فروختم به نبودت چند وقت♫♫تو نبودی که ببینی روحیم از دست رفت♫♫داری باعث میشی دوریت چند روزو چند سال شه♫♫که من هر چی بخونم همه میگن فالشه♫♫حال خوندن ندارم من سازم اصلا کوک نیست♫♫نیستی و به
کلید رو توی قفل چرخوند و وارد سرزمین عجایبی که متروک شده بود پا گذاشت.تب خفیفی که داشت سستش کرده بود. دلش میخواست پیش بقیه بمونه اما احساس کرد باید تنهاشون بزاره‌.همه ی اون احساس خوب کم کم محو شد و از بین رفت.دست و پا نمیزد. آروم بود اما نه از نوع آرومش. آروم بود چون نتونسته بود دل بکنه و توی تزریق آرامش شکست خورده بود‌.چشم هاش رو با وحشت میون اون همه تاریکی باز نگه داشته بود اما تاریکی هنوز همون بود.تند تند تلک زد اما اون تاریکی با عدالت و تندی
 
 
 
تعبیر ۹ خواب مشترک‌ همه‌ی آدم‌ها فاش شد  
شما هم مثل خیلی از آدم‌های کره‌ی زمین خواب می‌بینید دندان‌تان افتاده است!؟ یا به دنبال یک دستشویی برای قضای حاجت می‌گردید!؟ یا خواب می‌بینید از جایی متروک سر در می‌آورید؟ اینها خوابهای مشترک بین بسیاری از آدم‌ها است و بسیاری از روان‌شناسان از تلاش برای تفسیر رویاها یا خواب‌‌های مشترک و فاش کردن راز و معنی‌ آن‌ها درمانده‌اند، ولی ما با یکی از آنها که هنوز تسلیم نشده است صحبت کردیم.روا
یه جوری کف اتاقو آب گرفته و سقف چکه میکنه .که میخوام از اتاق تو حیاط فرار کنم.بیخیال وسیله مسیله هام.
فقط لپ تاپ و گوشی و کتابای کتابخونه دانشگاه و کتابای بچه های دیگه ‌
الفرار .
.هر سال ایزوگامش میکنیم.بازم این اوضاعه.
همه دارن پیشرفت میکنن من پس رفت.تو سبک زندگی و فناوری های نوین!یه کاسه ک توش یه پارچه پهنه .ته اوووووج خلاقیتمه هااا قشنگ.که چک چکش نصف شب نره رو مخم.دقیق زیر سوراخ سقف ‌
خدایا .به من خاطراتی تو زندگی عطا فرمودی ک
باید از اینجا برویم. می‌زنیم به کوه و دشت، می‌دویم در گندمزارها و دیگر، کسی بوی غم‌مان را حس نمی‌کند. دیگر همه فراموش می‌کنند که شام هرشب‌مان، عجز بود و خانه را صدای محزون شجریان برمی‌داشت. دیگر نیاز نیست که چشم‌مان را بدوزیم به عکس گلدان‌ها، و همچون مرده‌پرست‌ها، زل بزنیم به دیوار رو‌به‌رو و به آخرین حرفِ رفتگانمان بیندیشیم.بیا گام برداریم به سوی تپه سرسبزِ ناکجاآباد و برای گوسفندها نِی بزنیم. گوسفندها چه می‌دانند که ما گریختیم؟
♫♫
داری باعث میشی دوریت چند روزو چند سال شهکه من هر چی بخونم همه میگن فالشه
♫   ♫   ♫   ♫حال خوندن ندارم من سازم اصلا کوک نیست
♫   ♫   ♫   ♫نیستی و به این نبودت هیچکسم مشکوک نیست
♫   ♫   ♫   ♫داری باعث میشی خونه بعد تو متروک شه
♫   ♫   ♫   ♫که دلم به بودنه اون خاطرات مشکوک شه
♫   ♫   ♫   ♫
من غرورمو فروختم به نبودت چند وقت
♫   ♫   ♫   ♫تو نبودی که ببینی روحیم از دست رفت
♫   ♫   ♫   ♫داری باعث میشی دوریت چند روزو چند سال شهکه من هر چی بخو
در دقیقه‌ای نامعلوم، در بهت و حیرت و سکوت، در زیر روشناییِ یک چراغ، لمیده بر مبلی قدیمی و در خانه‌ای متروک، در قلبِ روشنِ این زندگی، به روز و روزگارانی می‌اندیشم، که انقدر دور و ناشناس است، که حتی باور به داشتنِ یک ثانیه از یک قطعه‌ی خارج‌شده از آن هم مرا می‌هراساند. به تو فکر می‌کنم. که پس از ترکِ آن ثانیه چه می‌شوی؟ و به راه باریک و طولانی ِ بعدش فکر می‌کنم. که با هراس و دلهره و سردرگرمیِ من چه می‌کند؟ حرف برای گفتن بسیار است وقتی که را
نمیدونم کمال گرایی نمیدونم سرخوردگی نمیدونم افسردگی نمیدونم حس چی !!!هر چی هست دلم میخواد بدوئم طرف خدا و بگم خدا من غلط کردم !
اصلا نخواستم این مدل زندگی رو .
برم گردون !هرچی دلت خواست عذابم بده !!!!خستممممم!!!
 
اما یه حس دیگه ای تو وجودم میگه:
برن بمیرن بابا !
 .انقددددد راه واسه خوشبخت بودن هست که توش نیازی نیست ریخت نحس کسی رو دید که آدم حسابت نمیکنه  !!!

اینکه یه انسان 50 ساله عشق کنه از اینکه یه بچه 20 ساله رو زیر پای خودش له کنه! چه لذتی داره
مثل همیشه پیشنهاد من بستری شدنه.
مثل همیشه من هم ترجیح میدهم توی یک تيمارستان بزرگ بستری باشم،تا تيمارستان کوچک.
تو آدم خطرناکی هستی.
من،آرومم.کاری به کسی ندارم.
منظورم برای خودته.
خودم؟
ببینید آقای.
لطفاً اسم منو صدا نزنین.
خب،قرار بود فکر کنید و بهم بگید برنامه‌تون برای آینده چیه.
فکر کردم.
خب؟
می‌خواهم بمیرم.مرگی که چندین سال طول بکشه و.
آقای.
لطفاً اگه دوستم نیستید اسم منو صدا نزنید.
من دیگه حرفی ندارم.
چرا،چرا،حرفهای شما خلاصه شده تو
​​​​گمان می کنم
من همان قاب عکس خاک خورده ی روی دیوار خانه ی مادربزرگم که در خانه ای متروک به خاطرات خود با بهت می نگرد
به گمانم من همان دلتنگی ماهی کوچک درون تنگم که از کنار پنجره به بیرون می نگرد و آبی آسمان هم او را به یاد دریا می اندازد
یا من همان لحظه ی غم انگیزم که به شکل اشک از چشمان عاشقی دور مانده از معشوق می چکد
چقدر من شبیه به حسرت آدمی خسته از روزمرگی هایش در هنگام دیدن بازی کودکان سبک بال درون پارک ام
و شاید من همان نفس های آخر
این روزها زندگی من چگونه است؟ خیلی ساده بیست و یک ساعت بیداری‌ام را به دوازده ساعت کار و پژوهش، یک ساعت ورزش و یکی دو ساعت مطالعه تقسیم کرده‌ام. گاهی وقت‌ها با ادم‌های توی خیابان و پارک هم صحبت می‌کنم. آخر شب‌ها هم ماشین را برمی‌دارم و میروم به جاده‌ متروک حوالی شهر و سرعت ماشین را تا صد و هشتاد کیلومتر بالا میبرم. همان سرعتی که اولین نشانه‌های تعلیق در آن رخ می‌هد. تعلیق در معنای واقعی آن. یک دفترچه یاادداشت جیبی خریده‌ام و برنامه‌ی پن
روزی چند بار تصمیم می‌گیرم آن صفحه‌ی کپک زده‌ی متروک مانده‌ی بی‌مصرف را برای همیشه ببندم و تمامش کنم اما یک چیزی مرا به آن‌جا وصل کرده است. یک چیزی به جز تو. گفته بودم اگر مانده‌ام فقط به خاطر تو مانده‌ام، دروغ نگفتم؛ اما چیزی که نمی‌گذارد آن صفحه را ببندم، حتا اگر تو هم دیگر آن‌جا نباشی آن عدد مزخرف بالای صفحه است. ۶۵۵ پست ناقابل. ۶۵۵ عکس در شش سال که خدا می‌داند هر کدامشان چقدر وقتم را گرفته. امروز رفته بودم آن قدیمی‌ها را نگاه می‌کرد
ابان عزیز تو تمام میشوی و من دلشوره تمام زمان های گذشته را در تو جا میگذارم تا روایت خستگی هایم را به فردا و فردا هانگویم و منی دیگر در جایی ساکت گوشه چشمان باران زده ات برای همیشه جا بماند منی که با تردید به گیجی مطلقی از جنس خواب رسیدم به جنس غروب های جمعه ای که پر از سردرد هستند
ابان عزیز سال 98 دل من هیچوقت برای تو و تمام اضطراب هایت تنگ نمی شود می دانم این عین بی انصافیست که تو را در قفسه ای کنار زیرزمین متروک خاطراتم بگذارم اما بگذار فرامو
یکی از زیباترین و بی‌نظیرترین اقداماتی که حاج آقا سادات رسول انجام داد و می‌توانم بگویم بی‌بدیل است، اختصاص یک مسجد متروک به معتادان بود. این بندگان خدا به دلیل عدم دسترسی به مکانی برای عزاداری مذهبی خود، در معذبی بودند. حاجی سادات مسجد ترک شده و نیمه خرابه‌ای در منطقه امیریه صفادشت را به آنها واگذار کرد و با کمک آنها، این مسجد را بازسازی و تعمیر کردند.
حاج آقا برنامه‌های مذهبی برای معتادان در ماه مبارک رمضان و ماه محرم تدارک دید و در تما
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنهاوتاریک خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن،ای روشن تر از لبخند
شبم راروز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است
بیا بنگر چه غمگین وغریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها وماهی ها
واین نیلوفر آبی واین تالاب مهتابی
بیا ،ای هم گناه من در این برزخ
بهشتم نیزو هم دوزخ
به دیدارم بیا ،ای هم گناه ، ای مهربان بامن
که اینان زود میپوشندرودر خواب های بی گناهی ها
ومن می مانم و بیداد
در گذشت پر شتاب لحظه های سرد چشمهای وحشی تو در سکوت خویش گرد من دیوار میسازد می گریزم از تو در بیراهه های راه تا ببینم دشتها را در غبار ماه تا بشویم تن به آب چشمه های نور در مه رنگین صبح گرم تابستان پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان می گریزم از تو تا در دامن صحرا سخت بفشارم به روی سبزه ها پا را یا بنوشم سرد علفها را می گریزم از تو تا در ساحلی متروک از فراز صخره های گمشده در ابر تاریکی بنگرم رقص دوار انگیز طوفانها
تصادفا صندوق بیان ِ این وبلاگ متروک را باز کردم. رسیدم به این :
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
 
 
یک سال و شش ماه و 21 ساعت و 39 دقیقه و 21 ثانیه ی پیش بی آن که بدانم، برای این روزهای ِ تنهایی و غربت و ناا
امیر المومنین علیه السلام قرآن مهجور
ثقة الاسلام کلینی قدس سره روایت کرده است که امیر المومنین علیه السلام در قسمتی از خطبه خود مشهور به خطبه وسیله که هفت روز پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله ایراد نمودند، فرموده است:
فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ، وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَالَ، وَ الْإِیمَانُ الَّذِی بِهِ كَفَرَ، وَ الْقُرْآنُ الَّذِی إِیَّاهُ هَجَرَ، وَ الدِّینُ الَّذِی بِهِ كَذَّبَ.»
من همان ذکرم که از آن گمر
 
 همبازی جک نیکلسون در فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید»، در سن ۹۸ سالگی درگذشت.
 به نقل از هالیوود ریپورتر، جوزف الیک بازیگری که بیشتر برای به دوش کشیدن چک نیکلسون در فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید» معروف شده بود، درگذشت. مرگ الیک توسط مدیر برنامه‌های وی تایید شده است.
او در سال ۱۹۶۷، در فیلم سینمایی تهیه کنندگان» به کارگردانی مل بروکز و در سال ۱۹۶۱ در فیلم یک دنیا معجزه» در کنار بت دیویس و گلن فورد نقش آفرینی کرده است.
الیک در سریال
Death Park : Scary Clown Survival Horror Game بازی در ژانر وحشتی است که در آن شما باید در یک پارک ترسناک به دنبال سرنخ هایی برای رهایی و فرار باشید. در این بازی شما باید در یک شهر بازی، خانه های متروک، بیمارستان ترسناک، زیرزمین و مکان های تاریک و ترسناک بروید و به دنبال حل کردن پازل ها و مسائل بازی و جمع کردن ابزار مورد نیاز خود برای فرار کردن از این جهنم باشید. مراقب باشید که هیچ صدایی نباید از شما در بیاید چرا که دلقک شیطانی که در این بازی حظور دارد نباید شما را
در خانه‌ی مادربزرگم، یک خانه‌ی قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی یک شهر کوچک قدیمی، زمستان است. شب است. نیمه‌شب است. بیرون باران می‌بارد. از همان باران‌ها که گلی توی در دنیای تو ساعت چند است بهشان می‌گفت بارش. نور زرد رنگ یک آباژور قدیمی، دیوارهای کهنه‌ی ترک برداشته، قالیچه‌ی دستباف قدیمی، بخاری گازی که شعله‌هایش نارنجی می‌سوزد، کتری چدنی ته سوز و قهوه جوش مسی روی بخاری، یک تلوزیون ناسیونال قدیمی خاموش و خاک گرفته گوشه‌ی اتاق، یک چمدان
دیشب اولین بارون پاییزی بارید.داشتم ت بازی میکردم و میخندیدیمیهو گفت من واقعا یه خواهر یا برادر می خوام.گفتم اگه من صبح تا شب باهات بازی کنم چی.یا هرچی که دلت بخواد داشته باشی.گفت بعضی حرفا رو فقط میشه به خواهرت یا برادرت بگی.به شوخی گفت تو که همیشه میگه سال دیگه.سال 1400 خوبهکلی خندیدم به حرفش.گفتم ممنون که سال رندی انتخاب کردی.
داشتم فکر میکردم که نزدیک 33سالگی هستم و چه رویایی دارمدوست داشتم زنی رها بودم.دلبستگی نداشتمی
مدلین: من کلاسای آنلاین رشته‌ی معماری رو برداشتم. هروقت که یه مدل جدید می‌سازم، توش یه عروسک فضانورد می‌ذارم. اون فضانورد نقش من رو اون میون توضیح می‌ده. احساس می‌کنم مثل فضانوردی‌ام که توی کهکشان گیر افتاده.»

+ یک بخش بانمک از فیلم بود که اولی و مدلین نشسته بودند روبه‌روی هم. با رودربایستی با هم حرف می‌زدند. کلامی که به زبان می‌آوردند و به گوش می‌رسید یک چیزی می‌گفت و بعد حرف اصلی که توی ذهنشان می‌گذشت، زیرنویس می‌شد. یک حرف کاملاً م
همسایه روبه‌رویی‌مون، ارتیسته. یه خونه دو طبقه اونجاست با پنجر‌ه‌های بزرگ که قبلا یه شرکت متروک بود، چند ماه قبل اومدن دستی به سر و روش کشیدن یه کم و تابلو‌های نقاشی و ابزار این طرف اون طرف گذاشتن. حدس این بود که نقاش باشه اما کمی بعد که همه چی سر و سامون گرفت، یه تیکه گچ بزرگ وسط محیط طبقه‌ی دوم بود که اروم اروم به مجسمه‌ی یه ادم نشسته تبدیل می‌شد. گاهی دو سه تا مرد و یه زن جوون هم اونجا دیده میشه. این پسر ارتیست، یه سگ سیاه بزرگ پشمالو و
دانلود فیلم 12 Suicidal Teens 2019خودکشی 12 نوجوان با زیرنویس فارسی وکیفیت عالی
دانلود فیلم 12 Suicidal Teens 2019 , دانلود فیلم خودکشی 12 نوجوان ,
کیفیت HD 1080p , HD 720p – سانسور شده
 
فیلم خودکشی 12 نوجوان زیرنویس فارسی و سانسور شده و هیچ گونه صحنه غیر اخلاقی و مغایر با شئونات اسلامی ندارد.
نام اثر: خودکشی 12 نوجوان 12 Suicidal Teens
کیفیت: HD 1080p , HD 720p
امتیاز: IMDb 5.7/10
ژانر: هیجان انگیز | معمایی
مخاطب: این فیلم به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.
نوع فیلم: سینمایی فیلم 12 Suicidal Teens
و اکنون ای برادر![خطاب به بردگانی که در کنار اهرام ثلاثه،دفن شده اند]بعد از پنج هزار سال،مردی را یافتم که از خدا سخن می گفت،امّا نه برای خواجگان، بلکه برای بردگان؛نیایش می کرد،نه همچون بودا که به نیروانا» برسد،یا نه همچون راهبان،که مردم را بفریبد،یا نه همچون پارسایان که تنها خودش را به خدا برساند،نیایشی در آستان الله» در آرزوی رستگاری ناس».مردی یافتم،مرد جهاد،مرد عدالت،عدالتی که اوّلین قربانی عدالت خشن و خشک اش،برادرش[عقیل] بود.مردی
یه روز تو یه تيمارستان زیر یه لامپ سوخته یه میز میزارن و روش کف صابون میریزن. به سه تا دیوونه میگن برن رو میز و لامپ رو باز کنن. اولی میره و لیز میخوره و میافته. دومی هم همینطور ولی سومی یه رومه میندازه رو میز و میره روی رومه و لامپ رو باز میکنه. دکترا فکر می کنن خوب شده بهش میگن: چرا رومه گذاشتی زیر پات؟ میگه: می خواستم قَدَم بلند شه!!!!خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ!
 
      قانون متروک به مثابه کالبد ی بی جان تنها عنوانی عاریتی از قانون را بر تن دارد.وضع قانون بنا بر قاعده تابع مصالح و رفع نیازهای فردی و اجتماعی است و تدوین و تصویب قانون به ذات خود فاقد ارزش و اعتبار عقلانی می باشد به همین جهت است که اندیشمندان علوم اجتماعی ,ایجاد نظم و برقراری عدالت را از اصلی ترین هدف های قانونگذاران در جوامع انسانی دانسته و بر آن تاکید داشته اند با این وجود و به رغم بداهت اصول یاد شده این امر هیچگاه مانع از آن نیست که مجر
پیشرفت علم بیشتر از هر چیزی بر نحوه ی سفر تاجران در زمان های مختلف تاثیر میگذاشت به گونه ای که با پیشرفت علم مهندسی و اختراع اولین لوکوموتیو کشورهای صاحب قدرت هر یک به گونه ای دست به تلاش زدند تا خطوط ریلی و قطارهای مسافربری و باربری را به داخل کشور خود برده و از امتیازات اینان بهره ها جویند.
ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و اولین بار ناصرالدین شاه قاجار تلاش کرد تا خط ریلی را در ایران بنا نهد و از مزایای حمل و نقل با قطار استفاده جوید. در ا
امروز نوبت داشتم گفتم برم قبل مشهد که داروهام قطع نشه. 
یه
حرف جالبی زد. داشت داروهای جدید مینوشت یه دفع گفت اینارو برات مینویسم
کمتر اذیت بشی بی خیالت میکنه چون مشهد اگر باهات خوب باشه حالت خوبه اگرم
بی تفاوت باشه قطعا حالت بد میشه.
.
.
هه. ۴تا شد ۵تا. داره میره بالا همینجوری. اینجوری پیش بره توی تيمارستان پیدام میکنید چند سال دیگه.
#سرررررررررررردررررررررررد
#استرس
#جمعه_مشهد
#حلال_کنید
معرفی کتاب به صورت ویدیویی
معرفی کتاب کوری
در این زمانه علی رغم تمام یشرفت های بشری انسانها هنوز در کشف دنیای حقیقی فرق چندانی با گذشتگان خود ندارند . ما هنوز به مفاهیمی عمیق مانند روح ، عشق ، انسانیت و اخلاق مسلط نیستیم .
تمام آنچه ما انسانهای متمدن را کنار هم نگاه داشته به نوعی اصل موازنه ی قوا است .
گویی انسان مدرن امروزی دچار غفلت و کوری شده است . انسان غرق در دیدن شده و گوشها و راه های مغز خود را بروی پند های طبیعت بسته است . ما آنقدر غرق در د
همه ی زندگیمون درد، همه ی زندگیمون غم
جلوی آینه نشسته م، وسط فکرای درهم
واسه چی ادامه می دم؟ نمی دونم! یا نمی گم!
دیگه هیچ فرقی نداره، بغل تو با جهنم
جلوی آینه نشسته م، خوابم و بیدارم انگار
پشت سر کابوس رفتن، روبروم دیواره، دیوار
پشت سر حلقه ی آتیش، روبروم یه حلقه ی دار
غم اوّلین سلام و آخرین خدانگهدار
خسته ام یه تیکه سنگم، خالی ام یه تیکه چوبم
مث یه قایق متروک، توی دریای جنوبم
جلوی آینه نشسته م، به نبودن مشت می کوبم
دارم از توو پاره می شم، به ه
دانلود سینمایی سقوط 2022

 
 
نام فیلم: سقوط – Fall | ژانر: معمایی، هیجان انگیز | محصول آمریکا و انگلستان | انتشار: 2022
زبان: انگلیسی | زیرنویس فارسی: دارد | زمان: 107 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
حجم: متفاوت با هر کیفیت | فرمت: MKV | امتیاز: 6.4 از 10
خلاصه داستان:فیلم سقوط Fall 2022 در مورد دو دوست صمیمی به نام‌های بکی کانر و شیلو هانتر است که در زندگی محدودیت‌ها را کنار زده و بر ترس‌های خود غلبه کرده‌اند. با این حال، آن‌ها پس از صعود به ارتفاع 2000 فوتی به بالای یک برج رادیو
 
بعضی از ایده ها هم هیجان انگیز است مثل کتاب باغ مخفی از انتشارات قدیانی .
بعضی از آنها هم ترسناک هستند مثل کتاب های دن پروبلاکی که فکر می کنم تيمارستان متروک بسیار داستان معروف و جالبی است .
بعضی از ایده ها هم بامزه هستند مثل کتاب های تام گیتس .
از نظر من ، ژانر کتاب در اولین قدم برای نوشتن کتاب خوب لازم است.
اوایل نوشتن کتاب ، ایده های زیادی دارید ولی موقع نوشتن ، نمی توانید خوب بنویسید چون جملات خوبی نمی نویسید .
تا هر وقت ایده ای دارید ، اصل
انگار به احساسم یک عشق بدهکارم

یک رقص بدیع شعر در شهر مسلمان‌ها

 
یک کوچه‌ی پاییزی، یک ترس خیال‌انگیز

یک پرسه‌ی طولانی زیر نم باران‌ها

 
شاید به دلم چسبید این بار جنون عشق

وقتی که تنم پوسید در مسلخ شیطان‌ها

 
تبعید به شهری پرت، در عمق دلی متروک

هر ثانیه جان کندن با میله‌ی زندان‌ها 

 
چون شمع تمام شب آتش شدن و مستی

نابودی پروانه در قصه‌ی انسان‌ها

 
در کنج دلم امشب یک ساحره می‌خواند

تا زنده شود در من دلداری تو جانا
| تهران؛ فرودگاه ا
دانلود فیلم جن زیبا با بازی نورگل یشیلچای

 
بازیگران فیلم جن زیبا:نورگل یشیلچای، فرهاد اصلانی، محرم زینال‌زاده، لیلا زارع، لیلا ، علی جعفری، میثم پویان‌فر، غزل فرید
 ماجرای فیلم جن زیبا:یدالله در یک تيمارستان کار می‌کند و به تازگی بخاطر فوت همسرش تنها شده. در همین حال دلارام که در تيمارستان بستری است برای دیدن فرزندش از یدالله کمک می‌خواهد. یدالله یک سال است زنش را از دست داده و حالا غمگین است. او شب‌ها در خانه بزرگ و قدیمی‌اش تنه
نویسنده: تیم اورورک*مترجم:صبا ایمانی*ژانر:ترسناک هیجانی
خلاصه: هادسون پلیس تازه کار ۲۰ ساله ای است که بعد از تمام شدن دوره ی آموزشی اش به شهر متروک و دورافتاده ای به نام رگد کوو  فرستاده میشود.شهری که زندگی اش را برای همیشه عوض میکند.او در طی تحقیقاتش درمورد قتل های مخوف زنجیره ای، نبش قبرها، و مفقود شدن مردم پی میبرد که زندگی خودش هم درخطر است.هادسون باید حقیقت را از زیر خاک بیرون کشیده و بفهمد چه کسی -یا چه چیزی- پشت این مرگ های وحشتناک است؟!
بازی House Flipper از آن بازی های
پرطرفدار سال ۲۰۱۸ می باشد که توانسته نظر بسیاری از منتقدین و گیمرها را
به خود جلب کند. در این بازی شما شانس آن را دارید که به یک تعمیرکار خانه
تبدیل شوید. خانه های خراب، قدیمی و متروک را خریداری کنید و دست به
بازسازی آن ها بزنید. بازی House Flipper توسط استودیو Empyrean توسعه
یافته و PlayWay S.A. آن را منتشر کرده است. چیزی که در اختیار شماست، دسته
ای از ابزارها و تجهیزات متعدد است. از چکش، دریل، پیچ گوشتی و … استفاده
کنید و هرکار
ترا می‌خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم

ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
 
سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
 
من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
بر گیسویم نشسته گل مریم سپید
 
هر لحظه می‌چکید ز مژگان نازکم
بر برگ دست‌های تو آن شبنم سپید
 
گویی فرشتگان خدا در کنار ما
با دست‌های کوچکشان چنگ می‌زدند
 
در عطر عود و ناله اسپند و
از تيمارستان ترخیص می شوم و به خانه می آیم، می بینم همه ـجا بهم ریخته ـست! خانه را مرتب می کنم، جارو و گرد گیری، برای خودم غذا درست می کنم، دوش می گیرم، غذا می خورم، چای دَم می کنم، ظرف هارا می شویم، یک استکان چای برا خود می ریزم و می ـآیم می نشینم پشت میز، و چراغ اینجا را با این عنوان روشن می کنم که: نیستی ببینی چه خانمی شده ام!

کاور In The End - Acoustic
همه داستان از آنجایی شروع شد که جادوی تبسم نگاه آسمانیت دل زمینی مرا لرزاند، نگاهم به لب هایت دوخته شده بود که شاید حرفی بزنی، و مرا از این برزخ گفتن و نگفتن رها کنی، اما تو نیز سکوت را انتخاب کردی، سکوتی که جای مرهم، زخمی بود بر تن رنجور و قلب تیپا خورده ام. نمی دانم در کدامین غروب دلگیر پاییز، در اندیشه چشمانت فنجای چای ام سرد شد، نمی دانم در کدامین سحرگاه سرد زمستان دلسرد از دنیا و آدم هایش دیگر دلگرم نشدم به وعده بهار و اردی بهشت. یادت نمی آ
همه‌ی کتاب‌هایی که با خودم آورده بودم را خواندم. این گوشه‌ی اتاق، روی تخت شده گوشه‌ی متروک من. جایی نمی‌روم، نه که توی خانه ماندن دیوانه‌ام نکند اما می‌دانم که شلوغی و ترافیک آن بیرون بیشتر اعصابم را به هم می‌ریزد. مخصوصا که دم عید است و حالا حتما خیابان‌ها و کوچه و بازار جای سوزن انداختن ندارند. دم عید! عید! از عید هم متنفرم. هیچ چیز نویی برای عید نخریده‌ام. چشم انتظار هیچ اتفاق نویی در سال جدید نیستم. از همه چیز عید بدم می‌آید. از عید دی
از آنجا که دانستن تعریف هر یک از انواع اراضی در پرونده های ارجاعی مفید و موثر در نظریه کارشناسی است لذا چند مورد ضروری از تعاریف انواع زمین یادآوری میگردد .
به عنوان مثال: بسیاری از اراضی که باید در خصوص مرتعی بودن یا مستثنیات بودن آنها اظهار نظرشود اگر تعریف اراضی مرتعی را در قانون بدانیم کمک موثری به تشخیص موضوع می نماید .
اراضی دایر: اراضی دایر زمین‌هایی است که آن را احیا و آباد کرده‌اند و در حال حاضر دایر و مستمرا مورد بهره برداری است .
ار
I met a traveller from an antique land,
Who said—Two vast and trunkless legs of stone
Stand in the desert. . . . Near them, on the sand,
Half sunk a shattered visage lies, whose frown,
And wrinkled lip, and sneer of cold command,
Tell that its sculptor well those passions read
Which yet survive, stamped on these lifeless things,
The hand that mocked them, and the heart that fed;
And on the pedestal, these words appear:
My name is Ozymandias, King of Kings;
Look on my Works, ye Mighty, and despair!
Nothing beside remains. Round the decay
Of that colossal Wreck, boundless and bare
The lone and level sands stretch far away.”
 
(Source: Shelley’s Poetry and Prose (1977
 
مسافری را دیدم از سرزمینی باستانی و کهن،
که با من گفت: یک جفت
من امشب عمیقا حس کردم که این کار رو دوست دارم! دوست دارم از صبح تا شب و از شب تا صبح برم اینور و اونور و خودمو به آب و آتیش بزنم تا به آدم‌ها کمک کنم. دوست دارم از صبح تا شب به حرف آدم‌ها گوش بدم و تهش دنبال راه‌حل برای مشکلاتشون باشم. دوست دارم شده حتی یه گرم از سنگینی بار روی دوش آدم‌ها کم کنم. این حس که یه عده امیدشون بعد خدا به من باشه تا بتونم کمکشون کنم و زندگیشونو نجات بدم، تمام وجودمو از شعف پر میکنه. فکر کن یه زندانی منتظر اعدام، هر روز من
اسم این احساسات ضد و نقیض رو همه یه چیز میزارن !
ولی فکر کردن به اینکه این احساسات همش یه چیزه خیلی خطرناکه !
یعنی  اتوبان شدن جاده های متروک و تاریک یه طرفه !
یعنی نابودی اولین تپش غیر عادی هر ادمی !
یعنی پله های صاف کم عرض جای پله های مارپیچی مرمر !
یعنی کثافت جای تقدس !
یعنی افسردگی مزمن هرچند وقت یکبار قابل رفع عوض دردی که زیباست !
یعنی خندیدن به اشک های از سر شوق !
یعنی بت خود ادم رو ادم بپرسته !
یعنی همزمان چند تا چیز به جای زوم رو یه چیز !
یعنی ب
کتاب گورستان
کتاب گورستان » در ژانر فانتزی برای کودکان نوشته شده است و داستان کودکی را روایت می‌کند که در گورستانی متروک در میان ارواح بزرگ می‌شود.
قاتل، نیمه‌شب سه نفر از اعضای خانواده را به قتل می‌رساند و به سوی اتاق آخرین قربانی خود، فرزند هجده‌ماهه خانواده می‌رود. اما او در تختخواب خود نیست.
کودک نوپا به تازگی راه رفتن آموخته است و نیمه شب در خانه را باز می‌کند، به خیابان قدم می‌گذارد و سر از قبرستانی قدیمی و متروک درمی‌آورد.
اروا
داستانک
فرق دیوانه و احمق
 
 مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تيمارستان پنچر شد و مجبورشد
همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود،
ماشین دیگری به سرعت ازروی پیچ های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و
آنها را به درون جوی آب انداخت
و آب پیچ ها را برد.
 
مرد حیران مانده بود که چکار
کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را
همانجارها کند و برای خرید پیچ چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها
که از پشت نرده های حیاط تيمارستان نظاره گر ا
به چه می‌اندیشم؟
باد
را می‌جویم 
در
بلندا صخره‌ی اندیشه
که
بخواند بر من
خطی
از نغمه‌ی جان‌بخش سفرهایش را



ابر
را می‌جویم
در
سراپرده‌ی پر نقش بَصَر
تا
ببارد بر من
موجی
از روشنی یکرنگی 



ماه
را می‌جویم
که
به نورش بنوازد گاهی
تارهای
من و ظلمتکده‌ی جانم را



عقل
را می‌جویم
تا
چنان سخت بپیچد بر من
که
به بی‌رحمی خود محو کند از قلبم
 سِحرِ آن چشم پر از غمزه‌ی مجنونان را



 

عشق
را می‌جویم 
در
نهان‌خانه‌‌‌ای متروک و به دور افتاده
تا
بگیرد
کتاب گورستان
کتاب گورستان » در ژانر فانتزی برای کودکان نوشته شده است و داستان کودکی را روایت می‌کند که در گورستانی متروک در میان ارواح بزرگ می‌شود.
قاتل، نیمه‌شب سه نفر از اعضای خانواده را به قتل می‌رساند و به سوی اتاق آخرین قربانی خود، فرزند هجده‌ماهه خانواده می‌رود. اما او در تختخواب خود نیست. کودک نوپا به تازگی راه رفتن آموخته است و نیمه شب در خانه را باز می‌کند، به خیابان قدم می‌گذارد و سر از قبرستانی قدیمی و متروک درمی‌آورد.
اروا
دلنوشته برای حضرت زهرا (س)  


 
شعله های عشقمن اشک های تو را بر کوبه های کوچه پس کوچه
های سرد و خسته مدینه یافتم. خط تو را که بر پوست هر ستاره، غزل آفتاب را
می نوشتی، خواندم. من نشان کبودین تو را از قافله هایی که از کناره بقیع می
گذشتند گرفتم این شعله های عشق توست که انسان خسته را به میهمانی
آفتاب می خواند. در حجم نگاه تو افق هم رنگ می باخت.
 
سبزی این سال ها هنوز وام دار آن نگاه
بلندی است که از قله ناپیدای تو سر زد. من با نوای آشنای
دانلود رایگان فیلم سینمایی جن زیبا
فیلم ایرانی جن زیبا ۱۳۹۶ به کارگردانی بایرام فضلی
کارگردان: بایرام فضلی | ژانر: درام، عاشقانه | سال تولید: 1396 | تاریخ انتشار: 21 فروردین ماه 1399
مدت زمان: 80 دقیقه | نوع: سینمایی | مخاطب: خانواده | کیفیت ویدئو: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مهرداد فرید
خلاصه داستان: یدالله (با هنرمندی فرهاد اصلانی) در یک تيمارستان کار می‌کند و به تازگی بخاطر فوت همسرش تنها شده. در همین حال دلارام (با هنرمندی نورگل
اگر تو سوپت را با چنگال بخوری فورا به تو می گویند دیوانه ای و تو را به تيمارستان می برند، ولی اگر هزاران نفر را قتل عام کنی چیزی به تو نخواهند گفت و تو را به هیچ تيمارستانی نخواهند فرستاد !
زندگی جنگ و دیگر هیچ
#اوریانا_فالاچی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده
اکثر ما برای جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب می دانیمزمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخدّر خلاصه شده بود
ما همیشه یا مشغول گرفتن ومصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم  ما زندگی  می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم
خیلی ساده ، معتاد ، زن یا مردی است که زندگیش را مواد مخدّر کنترل  کند،  ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان
کاربران عزیز برای شما یک فایلی در موضوع بانک سوالات آزمون مدیرفنی و تکنسین آسانسور بصورت کامل آماده دانلود قرار داده ایم برای دریافت به لینک پایین صفحه مراجعه فرمایید
تک های این فایل
# دانلود نمونه سوالات مدیر فنی آسانسور
# نمونه سوالات تکنسین فنی آسانسور با جواب
# کتاب تکنسین فنی آسانسور
# نمونه سوالات آسانسور و پله برقی
# ثبت نام آزمون تکنسین فنی آسانسور
# سوالات تستی تکنسین فنی آسانسور
# نمونه سوالات آزمون تکنسین فنی
# پاسخ سوالات مدیر فن
به نظر می رسد ترند گوشی های هوشمند درون حال تغییر است و به زودی تماشایی انبوهی از محصولات با نمایشگرهای منعطف و تاشو خواهیم بود. یکی از تلفن های هوشمند با مشخصات ذکرشده همچنین گوشی هواوی میت ایکس اس است که تقریبا در بازه زمانی مشابه با گلکسی فولد سامسونگ و نمایشگر تاشو عرضه شد.درحالی که محصولاتی قرین هواوی میت ایکس و میت ایکس اس، گلکسی فولد سامسونگ وموتورولا RAZR نمایشگر تاشو و طراحی جذابی دارند، به نظر می رسد مرمت آن ها از گوشی های هوشمند م
پرسیدم دوستم داری یا فقط.؟ هیچی نگفت. جواب این سوال برای من همه چیز بود. به اندازه‌ی همه‌ی سال‌هایی که گذشته. گفتم تو چی؟ جواب این سوال برای من همه چیز بود. هیچ چیز نگفت. گفته بودم بلدم یک گوشه بنشینم و آرام و بی‌سر و صدا عاشق باشم. چه غلطا! گفته بودم مرا چه به این حرف‌ها؟ چه به این کارها؟ خوشبختی به ما نیامده. چه غلطا! می‌گفت زندگی که این‌جوری نمی‌شود دختر. گرگ اند! گرگ! می‌درند! من نشسته بودم این گوشه‌ی متروک دنیا منتظر یک دوستت دارم او. نگ
فیلم《این خانه متروک است》دیالوگی داشت که 《اون لگیت》خطاب به 《الوا》که خیال پردازی هایش کورش کرده بود میگفت:(یه روز یه گربه که زیر افتاب دراز کشیده بود خواب دید که یه مَرده که زیر افتاب خوابیده و و داره خواب میبینه که یه گربه ست که دراز کشیدهگربه وقتی که از خواب بیدار شد دیگه نمی دونست که یه مرده که داره خواب میبینه یا یه گربه ست که از خواب بیدار شده)همیشه در ذهنم همین است که من هم همان گربه ام و تمام اطرافیانم !واقعا چقدر قبول واقعیت میتوان
دانلود اهنگ های شاد تی ام بکس
دانلود اهنگ هالووین تی ام بکس
دانلود اهنگ تی ام بکس
اهنگ شاد تی ام بکس

دانلود اهنگ شاد رقصی از تی ام بکس
دانلود آهنگ جدید تی ام بکس تيمارستان
دانلود آهنگ تی ام بکس هیولا
دانلود اهنگ تی ام بکس مدرسه
.
خدا در قبیله‌ی من،
شوالیه‌ای‌ست که شب‌ها، به اعماق دلِ اهریمن می‌زند؛
می‌تازد بر قبله‌ی خویش!
آرامش آغوش‌های متروک را برهم زده،
تا که افسونِ سرخِ شب‌های بلند را، به طلوعِ ساده‌ی یک عاشقانه ببخشد!
.
•••••••
.
ادامه مطلب
کاربران عزیز برای شما یک فایلی در موضوع نقشه شیپ فایل GIS ایستگاههای ایست بازرسی و کلانتری های شهر تهران آماده دانلود قرار داده ایم برای دریافت به لینک پایین صفحه مراجعه فرمایید
تک های این فایل
# دانلود نمونه نقشه gis
# GIS ایستگاههای ایست بازرسی
# ایست بازرسی و کلانتری های شهر تهران
# دانلود رایگان شیپ فایل استان تهران
# دانلود رایگان شیپ فایل مناطق تهران
# شیپ فایل شهر تهران
# شیپ فایل آبخوان های ایران
# دانلود رایگان لایه های gis
# شیپ فایل خیابان
تجلّی نور از غار حرا به تمام هستی
به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر
( بخوان به نام پروردگارت که آفرید )
**************
محمّد (ص ) غمگنانه ناله ای سر می دهد ، آنگاه می گوید
خدای کعبه ، ای یکتا
درون سینه ها یاد تو متروک است
و از بی دانشی و از بزهکاری
مقام برترین مخلوق تو ، انسان
بسی پائین تر از حدّ سگ و خوک است
خدای کعبه ، ای یکتا
ادامه مطلب
بهنام جان برای آرامش بیشتر باید یه سری هرگزها رو توی زندگیت بپذیری و آبژه‌هاشون رو تا کنی و مثل صنم بذاری توی یکی از اتاقای متروک قلبت و دیگه هم بهشون سر نزنی:

تو هرگز قرار نیست کتابای هستی و زمان و یولیسز رو به زبون اصلی بخونی و از لذت تحیر دست‌افشان بشی.
تو هرگز بلاگر پرمخاطبی مثل علیرضا مجیدی نمی‌شی، چون اساسا انسان در اقلیت و منزوی هستی و با تمام قلّت انگاره‌هات اهل پروموت و سوشیال مدیا و دادار دودورهای متداولش هم نیستی. مثل نیلوفر نیک
  وقتى ما به آخر خط مى‌رسیم و درک مى‌کنیم که چه با موادمخدر و چه بدون آن، نمى‌توانیم مثل یک انسان زندگى کنیم، همگى با یک مسئله بغرنج روبرو هستیم. آیا کار دیگرى مانده است که انجام نداده باشیم ؟
 این‌طور به نظر مى‌رسد که دو راه بیشتر نباشد، ما یا مى‌توانیم به بهترین نحو ممکن روانه عاقبت تلخ خود یعنى زندان، تيمارستان یا مرگ شویم و یا راه تازه‌اى براى زندگى پیدا کنیم. درگذشته، تعداد بسیار کمى از معتادان شانس پیدا کردن راه دوم را داشته‌اند، ا
 چند
روز پیش به اصرار یکی از دوستان سینمایی ام به سینما رفتیم تا جن زیبا، اثر جدید
بایرام فضلی، را به نظاره بنشینیم. فیلمی که این روزها به دلیل حضور نورگل
یشیلچای، بازیگر مشهور ترک، ( که در ایران بیشتر با ایفای نقش م سلطان در سریال
ماهواره ای ماه پیکر شناخته می شود، مخاطبین خاص خودش را پیدا کرده است). به ویژه
وقتی که مخاطب می فهمد پارتنر یشیلچای در فیلم، فرهاد اصلانی، یکی از بهترین
بازیگران این سال های سینمای ایران است.
اما متاسفانه جن زیب
شاکتی گواین که در میان رهبران زن آوازه قابل توجهی دارد، استفاده فراوان
خود از مواد توهم زا را مطرح می کند. او گذشته خود را پر از افسردگی و بحران روانی
توصیف می کند و از اینکه در سه سالگی شاهد طلاق پدر و مادر خویش بوده رنجیده خاطر شده
است.
ادامه مطلب
[ سکانس اول ]سربازهارو ارشدشون توی آسایشگاه به صف کرده که بشین پاشو برن!
موقع بشین پاشو همه با صدای بلند میگن :
" میشینم , پا میشم , چی توز موتوری ام گاز میدم "
[ سکانس دوم ]سرباز تازه وارد آمده پیش طرف تو برجک نگهبانی گفته :
" سرگرد گفته شارژر مسلسل رو بدین "
[ سکانس سوم ]سرباز فرستادن پیش فرمانده ازش " کلید کمین " واسه امشب بگیره !
[ سکانس چهارم ]
نشستن تو گوشی فیلم ترسناک نگاه کردن!
حالا سرباز میگن برو سر پستت موقع نگهبانیه , میترسه نمیره :|
{ گوشه ای از خ
سوالی مطرح است. آیا دنیای پس از انسان این گونه است؟ دنیایی که طبیعت آن را بلعیده یا در خشکی‌های بیابان محو شده؟



چه می‌شود که دهکده‎ای متروکه، زیباترین نقطه جهان می‌شود. جایی که مادر طبیعت مهریه خود را از ساکنان زمین پس گرفته، تمام زمین‌هایش را با هر آنچه که رویش ساخته شده بود. تمام خانه‌ها، مدرسه، بیمارستان، اراضی و هرچیز که یک روستای نه چندان کوچک در دل خود داشته را، از او پس گرفته است.
مانند مهریه عندالمطالبه است این روستا برای طبی
شاکتی گواین که در میان رهبران زن آوازه قابل توجهی دارد، استفاده فراوان
خود از مواد توهم زا را مطرح می کند. او گذشته خود را پر از افسردگی و بحران روانی
توصیف می کند و از اینکه در سه سالگی شاهد طلاق پدر و مادر خویش بوده رنجیده خاطر شده
است.
ادامه مطلب
ناموسا مشکلت چیه ؟ بیا باهم حلش کنیم
دیس لایک میکنی؟
پست من جاتو تنگ کرده؟
بازدید های سایت تورو گرفته؟
با پسرا مشکل داری؟
به نظرم خودتو به روانشناس معرفی کن
نه وضعت وخیمه برو تيمارستان دادا
اگر هم ناراحت شدی بهت توهین کردم.
فقط همون کاری رو کردم که تو کردی.
هرکسی نظری داره مخالف و چه موافق
من باید دیس تورو قبول کنم اما واقعا یه سوال
چرا اومدی که دیس کنی؟
چرا دنبال میکنی تا دیس کنی؟
فیوریت های تو برا خدت فیوریت های من برا خودم
پس جمع کن بساط
پرسه در شهر ارواح
 
 
اگر کسی در راهروهای بناهای قدیمی قدم بزند به وضوح صدای شکسته شدن شیشه و خرد شدن سنگ‌ها را می‌شود.کمی بعد هم صدای گریه یک زن در سکوت شهر می‌پیچد.بهانگاره یکی از عجیب‌ترین شهرهای هندوستان است؛ شهری قدیمی، متروکه و خالی از سکنه که در حاشیه پارک جنگلی ساریسکا در ایالت راجستان قرار گرفته. ترس و وحشتی که خرابه‌های این شهر به دل انسان‌ها می‌اندازد و داستان‌هایی که درباره ارواح سرگردان آن نقل می‌شود این روزها توریست‌ها
نمونه‌ای از شخصیت عالی جناب بلال حبشی علیه السلام
شیخ مفید رضوان الله علیه می‌نویسد:
وكان بلال مؤذن رسولالله صلى الله علیه وآله فلما قبض رسول الله صلى الله علیه وآله م بیته ولم یؤذن لأحد من الخلفاء وقال فیه أبو عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام: رحم الله بلالا " فإنه كانیحبنا أهل البیت لعن الله صهیبا " فإنه كان یعادینا وفی خبر آخر: كان یبكى على عمر.
بلال موذن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ پس هنگامی که پیامبر شهید شد، بلال خانه نشین شد
 
پاورپوینت تحلیل بازار قیصریه زرتشتیان
در این فایل بازار قیصریه زرتشتیان مورد تحلیل قرار گرفته است. این فایل در قالب پاورپوینت ودارای 16 اسلاید قابل ویرایش برای رشته معماری تهیه شده است.
مشخصات فایل

تعداد صفحات
16

حجم
2284 کیلوبایت

فرمت فایل اصلی
ppt

دسته بندی
معماری

توضیحات کامل
پاورپوینت تحلیل بازار قیصریه زرتشتیان
 
این بنا مجموعه ای است پیچیده که تقریبا متروک و مهجور افتاده و به سبب فقدان اطلاع کافی از کارکرد و کیفیت اصلی و شیوه ارتباط
کافیه دلباخته ی شعر باشی و وقتی مابین قفسه های ادبیات داستانی توی یه کتاب فروشی بزرگ چرخ میزنی، " انجمن شاعران مرده " صدات بزنه.
اول از همه باید بگم که من فیلمش رو ندیدم و بنابر اطلاعات قبلی داستان فیلم و کتاب باهم متفاوته.
حالا هم کمربندهاتون رو محکم ببندین که سفر ما به دل غاری که انجمن شاعران مرده توش برگزار میشه، شروع شده.
از بالای سر داستان که رد بشیم اولین چیزی که خودنمایی میکنه مدرسه ی تمام پسرانه "ولتون " ئه. جایی که مدیر و معلم ها و کادرش

آخرین جستجو ها