نام مانهوا : حماسه ی خونينژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
نام مانهوا : حماسه ی خونينژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
نام مانهوا : حماسه ی خونينژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
نام مانهوا : حماسه ی خونينژانر: تاریخی، عاشقانه، اکشن، درامخلاصه ی داستان : گو چیانگ ژو برای گرفتن انتقام مادرش به شهرش جایی که پدرش زندگی میکنه برمیگرده ولی در این حین اون با ژنرالی آشنا میشه و با اون فرد درگیر روابط پیچیده میشه و.
کارگاه طراحی پوستر "یکشنبه خونين" | قیام تاریخی ۵ آذر ۱۳۵۷ گرگاناستاد کارگاه: صابر شیخ رضایی
گرگان، ۲۲ الی ۲۴ آبان ماه ۱۳۹۸
برگزار کننده: مجموعه نگارستان استان گلستان و باشگاه رشد جوان سازمان اوج/ طراح پوستر کارگاه: آقای پاسندی
این روزها چه روزهایی ست؟
روزهایی ست که یه خروار درس دارم همشون مفهومی هستن و نیاز به رفع اشکال با استاد هست. باید voice سر کلاس گوش کنم. باید کلی بخونم. و این در حالی هست که واسه ی پروژه ی برنامه نویسیم عین چی تو گل موندم.
خداااااااا
اردیبهشت ماه=خونين ماه.
حضرت آیتالله خامنهای: سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونين، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است.» ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
بخش زن و خانواده (ریحانه) پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت فرارسیدن سیزدهم جمادیالاول؛ سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمهی زهرا سلامالله علیها -بنا بر روایت ۷۵ روز پس از رحلت پیامبر
آه ای مرگ خونين منعزیز منزیبای منکجایی.وقتی بوسه ی انفجار تو تمام وجودم را در خود محو می کنددود می کند و می سوزاندآه چقدر این لحظه زیباستچقدر این لحظه را دوست دارم.در راه عشق جان دادن خیلی زیباست.
خدایا سی سال برای این لحظه تلاش کرده امزخم ها برداشته امبا رقبای عشق در افتاده امواسطه ها فرستاده ام
آه ای مرگ خونين منعزیز منزیبای منکجایی.
کارگاه طراحی پوستر "یکشنبه خونين" | قیام تاریخی ۵ آذر ۱۳۵۷ گرگاناستاد کارگاه: صابر شیخ رضایی
گرگان، ۲۲ الی ۲۴ آبان ماه ۱۳۹۸
برگزار کننده: مجموعه نگارستان استان گلستان و باشگاه رشد جوان سازمان اوج/ طراح پوستر کارگاه: آقای پاسندی
* لینک خبر و گزارش تصویری کارگاه | گلستان ما
* لینک خبر و گزارش تصویری کارگاه | حلقه وصل
بوی سجاده خونين علی می آید/خبرماتم غمگین علی می آید/اشکریز غم او احمد وزهرا وحسن/استجابت برآمین علی می آید/مسجدکوفه سحرگاه شده پرآشوب/نگرانی برآن دین علی می آید/بعداو فتنه شود تا برسد کرببلا/پرده کعبه به آذین علی می آید/داغ حیدر همه جابهربشر جانسوزاست/مرغ حق ازبرگلچین علی می آید/جبرئیل آمده تا خون خداراببرد/حضرتش گاه به تبیین علی می آید/یوسف فاطمه آید به تسلای ولی/شیعه باغصه به تدفین علی می آید/
اواخر قرن نوزدهم چند قتل در یک روستای دورافتاده ی اسکاتلند اتفاق می افتد و همین شروع داستان این رمان چند لایه است.
کاوشی موشکافانه در ساختار نظام طبقاتی، ماهیت عقل و جنون، انسان شناسی و روان شناسی جنایی، نسبیت واقعیت
و خیلی مباحث دیگر!
پروژه ی خونين او اثر گرم مک ری برنت
اپیزود "پروژه خونين او" رو میتونید در رسانههای زیر بشنوید (کلیک کنید):
Telegram
Anchor
Shenoto
Castbox
Soundcloud
Podbean
بر اساس یک سنت بیرحمانه که بیش از 1200 سال قدمت دارد، ساکنین جزایر فارو در دانمارک با کشاندن تعداد زیادی از نهنگها و دلفینها به ساحل، آنها را با چاقو، نیزه و دیگر وسایل برنده قتلعام میکنند. بهطوریکه هرساله در اثر این قتلعام فجیع، صدها نهنگ و دلفین کشتهشده و آب دریا به رنگ قرمز درمیآید.
کشتار بیرحمانه نهنگها در مناطق "بور" و "توشهاون" در جزایر فارو انجام میشود. مردم محلی با نزدیک شدن نهنگها به سمت ساحل، با نیزه و چاقو به ش
به سبک "میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست"
خونين شده محراب ز خون سر حیدربر د دختر او با دل مضطردر پیش حسن، باده ی مستان ز سبو ریختارکان هدایت به سر خلق فرو ریختغرق خون شده روی مهتابواژگون شده بین محرابتا خانه، به دوشِ حسنش بین تب آمدبا دیدن او جان عقیله به لب آمدشمشیر، چگونه سر کرار گشوده استچون فاطمه رخسار علی زرد و کبود استانگشتر حق، بی نگین شدقنبرش نبود این چنین شدزهرا به گمانم که شده موعد دیدارراحت شدم آخر ز غم و غربت بسیارخیبرشکن
دانلود رمان دو سال خونين
به نام خدا، باسلام و عرض ادب خدمت کاربران محترم سایت رمان به رمان ایران بزرگترین سایت دانلود رمان خوش آمدید. افتخار داریم بار دیگر با معرفی رمان جدید در خدمت شما بزرگواران باشیم. رمان جدیدی که روبروی آن هستید، دانلود رمان دو سال خونين با ژانر درام، تخیلی است.که در ادامه به معرفی بخشی از آن می پردازیم که توسط darya! کاربر انجمن رمان ایران به نگارش درآمده است. همچنین برای دانلود رمان می توانید به ادامه مطلب رجوع
دانلود بهترین آهنگ های قدیمی
دانلود آهنگ ای آتشین لاله غلامحسین بنان
متن آهنگ
ای آتشین لاله ای آتشین لاله ، چون روی یاریبر آن دل خونين ، داغ که داری داغ که داریساغر بود پر می ساغر بود پر می ، در روزگارتیا بی نوا چون من ، در روزگاری در روزگاریبخت اگر به کام تو بوداز چه خون به جام تو بودبه نوبهارانخنده گر گناه تو بودداغ دل ، گواه تو بودبه عشق یاراندل تو خونينلب تو خنداندلداده یا دلبریز روی لیلیز قلب مجنونخندان و خونين تریمن هم از شراب محب
صحنه ت پیش چشم مردم گشوده است. میدان منازعه نباید خونين شود و کسی جان خود را از دست بدهد. خون همه چیز را دشوار میکند. جسد خونين همه شعارها و مفاهیم و وعدهها و آرمانها را به پرسش میگیرد. به همین خاطر، قبل از آنکه جسد خونين را در تابوتی قرار دهند و از پیش چشم دور کنند، واقعه مرگ خونين را در لفافه نامی باید پیچید تا چندان حواس جمع از صحنه و گوش جمع از شعارها منحرف نشود.
مردگان خونين تن، باید بایگانی شوند. در بایگانی ت پروندههایی هست
در ژانویه سال ۱۹۷۲ زنی با لباس خونين در بیمارستانی به نام Cedar Senai در لس انجلس بستری شد. همین امر باعث تعجب کارکنان بیمارستان شد زیرا منطقه ای که در آن بیمارستان قرار گرفته بود سابقه بستری کردن افراد به این شدت مجروح و خونين رو نداشت!اما دو چیز دیگه تعجب کارکنان و افراد را بیشتر کرد و حتی باعث تهوع آنها میشد به طوری که هرکس این زن را میدید دچار سرگیجه و استفراغ میشد.✖️اولین مورد این بود که این زن دقیقا انسان نبود چیزی شبیه یک مانکن با صورت بی اح
خاطرات یک خرابه خونفشان زینب است/داغ سنگین رقیه اشک جان زینب است/کربلارا شد پیامش ماندگار وجاودان/یادگار از حسینش بانشان زینب است/یادسخت علقمه را با عمویش دیده است/روز عاشورا مصیبت درجهان زینب است/دیده او هم نینوا و قتلگاه برحسین/اشک عالم در عزایش باامان زینب است/راس خونين حسینی پیش چشم دخترش/تسلیت گوی ولایت برلسان زینب است/دیده است در تشت خونين راس بابا دخترش/این مصیبت تاقیامت داستان زینب است/مرهم زینب همیشه مهدی وروزظهور/یوسف زهرا قیام
اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادرنسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادرنیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزدز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادربه این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانمچه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادراگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت هاز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادررهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی راکه اینک بی برادر کاروان آورده ام مادرحسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزشدل خونين و چشم خون فشان آورده ام مادرب
خاک من را ز کَرَم بر در میخانه ببر
یا سبو گیر و بیا در ره جانانه ببر
جان بی طاقت من را بده از بند رها
بهر آن شمع شب افروز، چو پروانه ببر
ساقی از، باده نابی که جهان بر هم زد
جرعه ای آر مرا، لیک چو دیوانه ببر
بر سرائی که مرا خاک درش سرمه ی چشم
تا به قربانگه دل، سرخوش و مستانه ببر
رهروا خون دلم را، ز وفایت تو بگیر
بر در میکده ها، ساغر و پیمانه ببر
اشک خونين که من از، درد فراقش ریزم
گر به کعبه نخریدند، به بتخانه ببر
ساقیا فتنه مکن، بر دل خونين
بإسم رب الجمیل
سنت
لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان
بماند، و آن ستاره درخشان خونين، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و
امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است.» ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
من برگ زردی غروب سردی یا شام شومی از آذر سالهای دورِ نگذشته، کنج خاطرم خانه کردهام.
شاهد ایثار گلی سرخ میان مردابی مرده.
خاکم؛ زیرینش تر و رویینش خشک، خشکِ ترک برداشته با گلی سرخ بر کفم. سوخته تا شاید روزی ثمری اما حسرتزدهی برف سنگین سالهای دور گذشته. چون دیداری دور، دیداری دیر از دور.
بیماری APCK یا کیست ارثی کلیه ها (ارثیه خونين) چگونه رخ می دهد
در بسیاری
از مواقع وقتی جهت انجام چکاب کلیه خود سونوگرافی انجام می دهیم دکتر
سونوگرافی در گزارش خود وجود کیست در کلیه هایتان را گزارش می دهد که در
بسیاری از موارد باعث نگرانی مان می گردد.
ادامه مطلب
چقدر دلم برای مخاطبای کانالم تنگ شده. این همه وقت بود که باهام بودن. هروقت پست میذاشتم میدونستم همون آدما دارن میخوننش. الان اونا اینجا نیستن احتمالا و شمایی که دارین این پستو میخونين هم اونجا نیستین:)) ایشالا این اوضاع درست شد بیاین کانال در خدمت باشیم:)) @spotlightz
امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرتهای آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.در آن روزگار سلطهگران جبّار میخواستند همهی نفسها را در سینه خفهکنند، همهی آدمها را به زیر سلطهی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید بهقتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعتکنند، آنجا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه
این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی هوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و بر
این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی حوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و بر
این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی هوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و بر
ما شب برگشتیم و دعوامون شد که این چه وضع رفتاره صبا خانم. این همه مگه حرف نزدیم با هم که وقتی خوشحالی یا وقتی عصبانیای آروم باش. چرا آروم نیستی. خلاصه که دعوا شد در حد بزن بزن و آخرش خونين و مالین افتاده بودیم یه گوشه و فکر میکردیم. این پست حاصل فردای اون شبه. الآنم حالم خوب نیست. به هیچکسی هم هیچ ربطی نداره. موضوع فقط خودمم. با خودم حلش کنم دیگه اینجوری دعوا نمیشه.
"قاسم"ها
زود پرپر می شوند
چه سیزده ساله باشند
چه شصت و سه ساله.
پ.ن ۱ :
بکشید ما را. ملت ما بیدارتر می شود.
پ.ن۲:
عمود خیمه را بکشید
بگویید کسی بیاید روضه ی عباس بخواند.
پ.ن۳ :
بی پناه شدیم چه کسی می فهمد اشک های یتیمی مارا.
نه چون نقش بر آب، که نقش بر سنگ است آن قصه ی خوبی که می خوانی یا می شنوی. از یادت نمی رود. فکر می کنی که از یادت رفته، اما روزی در گوشه ی اتاق، یا در خیابان، پشت میز کار، زیر سایه درخت، وقت دیدن یک عکس، نفس کشیدن یک عطر همه چیز یادت می آید. چشم باز می کنی و می بینی در قصه هستی بی اینکه خواسته باشی.
خواب های آدم قصه ایی دور را در خوابم دیدم. نمی دانستم چه چیز می بینم، نمی دانستم کجا هستم. می دیدم که اینجا غریبه نیستم و پیش از این بوده ام. بیدار که شدم
.
( زینتِ پدر )
دُختِ حیدر خواهرِ ناموسِ دین
فخرِ نسوان آلِ هاشم را نگین
زینب است پرورده ی خیرالنسا
خطبه هایش در اِسارت آتشین
زینِ اَب ، زینت بوَد بر پنج تن
چون علی باشد به هنگامِ سخن
پاکیش والاتر از مریم بوَد
اُسوه باشد درحیا این شیرِ زن
نامِ زینب زنده کرده کربلا
کهنه کی گردد قیامِ نینوا
چون ابوفاضل علمداری نمود
سرنگون هرگز نشد خونين لِوا
در میانِ عاشقان عاشق ترین
در کلاسِ عشق او لایق ترین
مرغِ طوفانِ بلا بنتِ علی
در وفایش از همه صادق ترین
ک
چو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن
تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچ کس با دوست دشمن
تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن
ببار ای شمع اشک از چشم خونين
که شد سوز دلت بر خلق روشن
مکن کز سینهام آه جگرسوز
برآید همچو دود از راه روزن
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن
چو دل در زلف
شمام وقتی یه کتاب قطور می خونين خیلی حال می کنین وقتی به وسطاش می رسین و دیگه با طرز گرفتن کتاب و نگرانی برای پاره شدن احتمالیش درگیر نیستین؟
من که ذوق می کنم به اون وسطا می رسم ولی لامصب هر چی به سمت پایان نزدیک می شم بازم اون بدبختیای اول کتاب آوار می شه رو سرم. به خصوص با گردنم درگیرم.
در هواپیما هستم. دارم دور میشوم. از وطنی که مثل غولی، هیولایی قفس را شکسته و له کرده و زخمگین و خونين بیرون آمده. قلب بزرگ اما چشمهای نابینایی دارد. نمیداند کجا میرود و در رفتن کشتزار خودش را زیر پاهایش ویران میکند؛ وطنی که به نام اسلام از خود بیرون آمد. اسلام جهانبینی بود. بدل به ایدئولوژی شد و هیچ کدام اینها وطن» ندارند. مثل مارکسیسم؛ هموطن یکی مسلمین و هموطن دیگری زحمتکشان است. همانطور که سرمایه وطن ندارد.
در هواپیما هستم. دارم دور میشوم. از وطنی که مثل غولی، هیولایی قفس را شکسته و له کرده و زخمگین و خونين بیرون آمده. قلب بزرگ اما چشمهای نابینایی دارد. نمیداند کجا میرود و در رفتن کشتزار خودش را زیر پاهایش ویران میکند؛ وطنی که به نام اسلام از خود بیرون آمد. اسلام جهانبینی بود. بدل به ایدئولوژی شد و هیچ کدام اینها وطن» ندارند. مثل مارکسیسم؛ هموطن یکی مسلمین و هموطن دیگری زحمتکشان است. همانطور که سرمایه وطن ندارد.
| روزها در راه _ شاهرخ م
۵۸/۴/۸
در هواپیما هستم. دارم دور میشوم. از وطنی که مثل غولی، هیولایی قفس را شکسته و له کرده و زخمگین و خونين بیرون آمده. قلب بزرگ اما چشمهای نابینایی دارد. نمیداند کجا میرود و در رفتن کشتزار خودش را زیر پاهایش ویران میکند؛ وطنی که به نام اسلام از خود بیرون آمد. اسلام جهانبینی بود. بدل به ایدئولوژی شد و هیچ کدام اینها وطن» ندارند. مثل مارکسیسم؛ هموطن یکی مسلمین و هموطن دیگری زحمتکشان است. همانطور که سرمایه وطن ندارد.
| روزها در راه _ ش
خری به درختی بسته بود، رهگذری خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد.
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید، تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و خر را کشت.
صاحب خر وقتی صحنه را دید. عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت!
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونين همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد!
به رهگذر گفتند چکار کردی؟!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
➕هرگاه میخواهید ویرانی به بار آورید، خران را آزاد کنید!
درباره این سایت