امروز کولر روشن شد و وسط بهار، تابستون اومد تو خونه.
سیزده سالمه. تابستون خیلی گرمیه بیرجند.تازه از کتابخونه برگشتیم. روی تخت دراز کشیدیم بستنی میخوریم و کتاب میخونیم. بوی خاک و نم کولر آبی مشاممون رو پر میکنه. معنای تابستون همیشه همراه با این بو توی ذهن میمونه.
تلوزیون همون اول تابستون توی یه جابجایی شکست.گوشی خوب خواهر کوچیکه هم وسطای تابستون.
تبلت اون یکی خواهرم هم اوایل تابستون بود که شکست.
گوشی اون یکی خواهرم اواخر تابستون یهو آنتنش پرید.
دیشب هم که گوشی تقریبا گرون قیمت اون یکی اون یکی خواهرمو یدن!
کلیهی موارد بالا همچنان در همون وضعیت به سر میبرن و توان تعمیر هیچ کدومش نبوده تا حالا! واقعا چرا؟
پی نوشت: خواستم فقط چیزی گفته باشم. خاک گرفت این بی صاحاب مونده!
جوری که من چند وقته دارم به کارهایی که قراره توی تابستون انجام بدم فکر می کنم، دوست کنکوریم برای بعد کنکورش نقشه نمی کشه. :"
دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و گفتم اینجا پست بذارم و "تورو خدا این پست رو بذااااار" درونم رو ساکت کنم و آخر تابستون بیام بنویسم که چه کردم.
شاید تابستون امسال، با بقیۀ سال ها متفاوت باشه. به دلایلی، مثلا این که احتمالا دیگه زیاد با دوستم بیرون بریم؛ اسباب کشی مون هم توی تابستون هست و خب، شاید مسخره باشه، ولی چون اولین
دهم مرداد روزیه کهایرانیان باستان جشن چله ی تابستون میگرفتنبعد از رد شدن چله یتابستون هوا شروعبه خنک شدن میکنه.چله تابستونتون مبارک!پ.ن: ما نیز هنوز چله نشین سردی دهم مرداد چند سال پیشیم. هنوز چشم انتظار و هنوز دوستدارش.
پ.ن2: این مطلب رو پارسال گویا نوشته بودم، نمیدونم چرا تا امسال منتشر نشد.
بفرما تعطیلی تابستونم تموم شد
به جاش بزرگ ترین فاجعه بشریت داره رنگ و بوی گند واقعیتو به خودش میگیره
ولی خب کاریشم نمیشه کرد.
مدرسه است دیگه باید رفت.باید سوختباید تحمل کرد.
مجبوریم تا تابستون بعدی این ۹ ماه نحس رو پشت سر بزاریم.
میتونیم در کنار درس خوندن خوش بگذرونیم
امیدوارم همون طور که از تابستون چیزی نفهمیدم از مدرسه ام چیزی نفهمم
برای شما هم همینو آرزومندم
برای اولین بار تو طول زندگیم یه اتفاق خفن و غیر منتظره افتاد!
بووممم. بالاخره موفق شدم تابستون رو بترم
البته تردن نه به اون معنا که هر روز گردش و مسافرت و مهمونی باشم، نه. همین که دارم از روزام استفاده میکنم و کارایی که دوست دارم رو میکنم خوشحالم میکنه که مثل تابستون سالای پیش الکی وقتمو هدر نمیدم.
و خب این بخاطر دوستای خوبیه که دارم، که خواسته و ناخواسته بهم انگیزه میدن
قبلا از بد بودن تابستون گفتم از حس حالش متنفرم از گرمای هواش از این که هیچ راه فراری برای عرق کردن تو خیابون نیست. اما این دفعه میخوام از تاثیرش تو نوشتن بگم. تابستون مغز آدمو خشک میکنه بدجور خشک جوری که انگار ارتفاعات کلیمانجارو با کویر لوت جاشون عوض شده. هرچی زور میزنی یه چیز به داستان اضافه کنی یا حداقل شاخ و بال بهش بدی پیشرفت که نمی کنی اون چیزی که یادت بودم از یادت میره.
القصه تابستون برای من بیشتر از این که فصل کار باشه فصل زنده موندنه.
معلوم نیست این ترم چی بشه، دقیقا بین زمین و آسمون گیر کردیم، نمیدونیم بخونیم، نخونیم، چی بخونیم، و.
ولی اصلا دوست ندارم حذف ترم کنم و یه ترم عقب بیافتم:(
پیام معاون آموزشی رو که خوندم گفته بود تابستون کلاس داریم. خب اینم از این. تابستون پر.
بگذریم
فعلا سعی می کنم زندگی را زندگی کنم.
صدای جیک جیک گنجشک ها از پشت پنجره میاد تو اتاقم. همراه با صدای باد. اونقدر به این صداها عادت کرده بودم که هیچ وقت نمی شنیدمشون. عادت چه می کنه با آدم.
اومدم برم بخوابم دلم نیومد اینو ننویسم.
صدای جیرجیرک شنیدم . تابستونای دوست داشتني برام زنده شد. تابستونایی با آب پاشی حیاط. خوابیدن تو پشه بند. پهن کردن یه ساعت زودتر رختخوابا که خنک شه بعد بخوابیم. صدای جیر جیرک و حتی گاهی واق واق نیمه شب سگ ها.
+ ای روز شادی ها کی باز آیی؟؟
سلام علیکم
به اولین روز از فصل تابستون امسال خوش اومدید.
از امروز رسماً تابستون شروع میشه(لبخند)
اون موقع ها که مدرسه می رفتیم، به محض اینکه تابستون شروع می شد کیف دنیا را می کردیم.حالا انگار قراره چه اتفاقی بیفته(لبخند)
و البته تلویزیون هم این اشتیاق را تشدید می کرد.
ببنید لطفا
ادامه مطلب
گرشا رضایی تابستون
دانلود آهنگ جدید گرشا رضایی به نام تابستون
Garsha Rezaei - Tabestoon
+ متن ترانه تابستون از گرشا رضایی
تابستون که میادش با چه حالی / میبینی یهو تو راه شمالی
تابستون یه سفر با شب و جادست / تابستون مثه دستات فوق العادست
ادامه مطلب
طبیعت رو خیلی دوست دارم.
طبیعت دوست داشتنيه.
قبل از مرگم تصمیم دارم برم الاسکا (احتمالا تابستون سال دیگه) و تابستون سال بعدترش سفر میکنم یوکان Yukon.
اینم بقیه عکسا :)
واقعا جایی که رفتم قشنگ بود!
کلی فانتزی زدم اینجا.
کلی دریم کردم.
I am climbing the walls
I can't stay forever like this
سلام!
بالاخره کنکور تموم شد و میشه گفت تابستون نهایتا شروع شده(چرا ۳ روز بعد کنکور اینو گفتم؟ خب چون تا الان دسترسی به اینترنت نداشتمP:) , من که خودم حدود ۳ سال تابستون نداشتم یادم رفته بود تعطیلات تابستونی چجورین و این چندروزه کلا داشتم داخل گوشیم داستان میخوندم تا اینکه گوشیم رو ازم گرفتن, الانم مشغول موسیقی و تفکرات فلسفی و ورزش و گردش و رمان و برنامه نویسی و بازی و .م, خلاصه خیلی خوشحالم که زنده م!
تو این روزا چیکار میکنی؟ زندگی بر وفق مراد
تابستون واقعا شروع شد. گفتم اولین پست تیر ماهو بزارم
با اینکه چندسالی هست تابستونو فصلی برای رسیدن به پاییز می بینم و به خاطر همین بهش احترام میزارم!
.
.
در حال حاضر تنها خواسته م از زندگی اینه که بهتر بشی و به زندگی عادیت برگردی آخه تو خودت زندگی
.
.
یه چیزایی تو فکرمه که توی هیچ کدوم اون قدری متبحر نیستم
دوست دارم توی این چند ماه تابستون بهشون مسلط تر بشم
تابستون برای من واسه شروع هیچ کاری مناسب نیست
.
.
البته خواهر گلم با شما نبودم . شما شر
تابستون خود را چگونه گذرانیدید؟
فیلم کره ای
فیلم کره ای
فیلم کره ای
تا صب بیدار بودن
خوردن بستی
نشستن توی اتاق تاریک برای ساعت ها
پینترست
حرس خوردن از دست این و اون
چت کردن
چرخیدن تو بیان
در کل خیلی مزخرف بود
ولی هم دوست دارم برم مدرسه هم حوصله ندارم
کلا حس گندی دارم
____________________________________
خب خب خب
روز اول مهر به طرز وحشتناکی مزخرف بود
هم حوصله سر بر و اعصاب خورد کن بود
هم اتفاقای اعصاب خوردکنی افتاد
امیدوارم بقیه ش اینجوری نباشه
تابستون قشنگم خوش اومدی.
دلم میخواست با یک دنیا عشق به استقبالت بیام!
ولی ببخش که یه مقدار خسته و بی حوصله بودم.ولی این دلیل نمیشه دوستت نداشته باشم!
دلم میخواد تمام روزاتو به رنگ سبز و صورتی نقاشی کنم.به رنگ بستنی قیفی هایی ک فقط تو میدونی چقدر میچسبه!به رنگ هوای صبح وقتی پنجره رو نیمه باز میزارم و تو رو نفس میکشم!
دلم میخواد تمام روزاتو جشن بگیرم و از کنار تو بودن لذت ببرم :)
تابستون قشنگم!موافق زندگی کردن هستی؟ :)
+تابستون قشنگی داشته باشید
انقدر تابستون زود و شلوغ پلوغ گذشت که میشه گفت اصلا تابستون نبود.
از اولش و امتحانا و ماه رمضون. بعد از اون تا 9 مرداد پروژه. عمل مامانبزرگ و دختردایی جدید. سفر آدمای مختلف به تهران و میزبان و تورلیدر بودن من. بدبختیای خاص خوابگاه. سمینار و صب تا شب کتابخونه رفتن. خونه و رنگ و بنایی. الانم که انتخاب واحده و از شنبه بعد هم کلاسا :|
بوی کولر که بهم میخوره دلشوره میگیرم
فکر میکنم باید با کسی حرف بزنم که نیست
فکر میکنم شبهای تابستون رو باید عاشق میبودم و نیستم
شاید یه روزی اینطوری بوده و حالا داره یادم میاد
#همین
پ.ن: شبهای تابستون_پشه بند روی پشت بوم_قرارهای شبانه_خنده های یواشکی
به طرز غمگین کننده ای تابستون ها هم دیگه مثه قبل نیست. فصلی که همیشه منتظرش بودم نیست. تمام تابستون به چیزهایی که ازم گرفته فکر می کنم چیزهایی که خودم با اراده ی خودم ولی نه به میل خودم رهاشون کردم، برای داشتنشون زیادی ضعیف بودم. این، این که تصمیم خودم بود، من رو می کشه یه روز!
توالی چند رویداد، تصویری از آینده رو در ذهنم ساخت که خیلی دوست داشتني بود. هرچند فقط تصویر دوست داشتني بود؛ حسی که بهم می داد، غربت عجیبی داشت. شبیه کسی که همه چیز رو ترک می کرد. حتی خودش رو. غمگین بود. تنها بود. ولی دوست داشتني بود.
اینجا ننوشتم که نیمه دوم تابستون کلا حال و هوای استخر داشت واسم؟ و چقدر هم خوب بود، منهای استرسهای شیرجه میخی البته! بار اخر که قمقمه ها رو از چهار یا پنجتا به دوتا کاهش دادم، دیرتر اومدم بالا موقع شیرجه و بعد هم دیگه نپریدم. هرچند شیرجه معمولی زدم بازم. اما باز تمرین خواهم کرد قطعا.
الانم یه دوش گرفتم میخوام تو آرامش ظهر کتابم رو تموم کنم.
یعنی بهار اینجا کلا دوهفته طول می کشه.اصلا بهار فصل نیست که.همون تابستون که عمل زیبایی انجام داده.یعنی نقطه ای از ایرانم که تو تابستون از آفتاب سیاه می شم و تو زمستون از سرما و سوز.باید کم کم اسم اینجا رو بذارم کلبه عمو تم ! چی ؟! بوی نژاد پرستی میاد ؟! حقیقتا این بهار وتابستون فقط یکم میوه دارن که اونم گرون هستند.حالا این هو هو کولر به کنار.روشن میکنی سرد می شه.خاموشم کنی خیسِ عرقی. بیشتر از زمستون سرما میخوری ولی پرتغالم نیست لامصب.سیگا
اینروزا انقد مهمون خوب داشتیم و مهمونی رفتیم و تولد گرفتیم و ولادت های قشنگ پشت سرگذاشتیم و پارک رفتیم و گشت و گذار کردیم و باغ رفتیم و میوه خوردیم و چیدیم و خرید کردیم و اتفاقای خوب پشت سر گذاشتیم که دلم نمیخواد تابستون تموم بشه. انگاری تولد امام رضا همیشه برکت داره؛ از یه ماه قبلش تا یه ماه بعدش.
برا شما شاید تابستون فصل شادی و خنده» باشه.یا بچهتون توی کوچه، گرم بازی، مثل چندتا(!) پرنده» باشه. اما برای من تابستون فصل رفتن» عه. فصل رفتنهای بیبرگشت» . دلگیرتر از هر فصل دیگهای.
+ برای شما که تابستون رو دوست دارید:
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت
روزای بعد امتحان رو دوست دارم، به چند دلیل. یکی این که فی النفسه "روز بعد امتحان" شیرینه بدون هیچ افزودنی! دوم این که تو دوره امتحانات، خونه به فاجعه آمیزترین حالت خودش میرسه و همش اینو به خودم میگم "تحمل کن ارکیده، ۲ روز دیگه تموم میشه، همه جا رو میسابیم!" و بعد امتحانات، دلم حال میاد! همه جا برق میافته. سوم این که وقت بایگانی جزوات و کتاب های درسیه، و کیفش از وصف خارجه :)) مورد آخرم این که، تابستونه. خدای من! تابستون شیرین و گرم و کلافه کننده!
چند وقتی بود دلم میخواست مسافرت های تنهایی رو شروع کنم اما نمبدونستم واکنش خانواده چیه.
چند وقت پیش وقتی با بابا مطرح کردم از ایده ام استقبال کرد و بهم گفت اگه مامان هم مخالفت کرد من راضیش میکنم.
این شد که تصمیم گرفتم اولین سفر تنهاییم رو به مقصد شهر خودمون انتخاب کنم که هم ترسم بریزه از مسافرت تنهایی و هم یکم چم و خم روزگار دستم بیاد و این شد بهترین سفر تمام عمرم.خیلی اتفاقی هم ساعت حرکت به شب تغییر کرد و باعث شد تمام طول جاده رو فقط به شیشه زل
چقدر دلتنگِ همه چیزم. دلتنگ تابستون ۹۶ و ۹۷ که هنوز وبلاگ نویسی رونق داشت. صخی یه کلبه ی نارنجی داشت و از رقص و باشگاه و تمرین، از خروارِ کتاب ها، از تهرانگردی ها و بطری آب و کتاب خوندن تو مترو مینوشت و با همهی وجودم دلم میخواست منم توی یکی از آپارتمان های تهران زندگی میکردم اتاقم یک پنجره رو به چنار های خیابون داشت و تابستونا با صخی بیرون میرفتم. همون روزای زردِ پررنگ، با هم برای کاکتوسم اسم انتخاب میکردیم و از روزایی حرف میزدیم که من میر
خب؛ بالاخره رسیدیم به آخرای تابستون ۹۸. توی یه نگاه کلی این تابستون چه کردم؟
۱- کتاب خوندم: این تابستون نقش کتاب واسم خیلی پر رنگ تر از همیشه بود. حدود بیست تایی کتاب خوندم و از آخرین تابستون بی دغدغه ی قبل کنکورم حسابی استفاده کردم. میگن توی سال کنکور نباید کتاب خوند چون مغز اون موقع خیلی با کتاب خوندن حال میکنه و دیگه درس خوندن برای آدم سخت تر میشه. پس من سعی کردم جای حسرتی نذارم دیگه :)))
از بین کتابایی که خوندم اینا رو واقع خیلی دوست داشتم: در
رنگ زرد جز رنگ هایی بود که هیچ وقت بهش علاقه نداشتم
افتاب هم که شدیدا اذیتم میکرد
هر وقت افتاب بود پرده های اتاقمو میکشیدم که نیاد تو اتاق
نمیدونم تغییر طبع دادم یا شرطی شدم ولی کم کم هرچی میگذره علاقم به رنگ زرد زیاد میشه و افتاب رو بیشتر دوست دارم ازینکه برم بشینم تو افتاب لذت می برم از گرمای تشعشع افتاب حالم خوب میشه حس امنیت و ارامش می کنم
حتی توی تابستون
یعنی میخوام اینو بگم بهتون که به قدری افتاب برام دوست داشتني شده که گاهی وقتا میشینم
تابستون امسال خوب بود.برای اولین بار بعد از مدت ها تصمیم به بیرون رفتن و گردش با رفقا کردم و بنظرم دورهم بودنش خیلی دلچسب بود و اینکه با مجازی خیلی فرق داشت.
البته رفقایی هم هستن که طبق معمول برنامه دارن و نمیتونن با ما بیان بیرون♂️
"تابستون آتشین" لقب خوبیه واسش چون امسال کلا از این ور به اون ور میرفتم که بعضیاش با دوچرخه و برخی هم با پای پیاده بود و همینطور هر روز گرم تر از دیروز بود.
بنابراین با دوستام هر هفته یک روز باید استخر رو میرفتیم
۱. این پرکتیسی که مامانم گفت اینقدر خوب بود که دوست دارم شصت بار تکرارش کنم.
۲. خیلی دوست داشتم بتونم احساسات و حرف دلمو به یک زبان مناسبی شعری آهنگی چیزی بیان کنم. ولی بلد نیستم و هنوز هم گارد درونیم اجازه ی بیان مستقیمشونو به خودم نمیده و بله بالاخره یه روز میترکم.
۳. بقیهی تابستون با همهی تعطیلی ها و قشنگیها و حقوق شرکت و درس و زبان و ورزش و آهنگ و دوستا و تولدا و شصت تا کار دیگه ای که میشه توش کرد همش برا خودتون. یه چیزی بدین من بخورم یه م
اگه دانشگاه دیکه ای که توی شهر من هست، تابستون سال بعد ترم تابستونی ارائه بده و چندتا از درسایی که من لازم دارم توی برنامه اش باشه، شاید من خیلی خوشبخت بشم!! و لازم نباشه یه ترم اضافه تر توی دانشگاه بمونم. مخصوصا با این اوضاع که یه درس صفر واحدی به عنوان پیش نیاز کارآموزی ارائه کردن و درسای من این ترم تداخل داشت باهاش؛ و این یعنی تابستون امسال نمیتونم کارآموزی بردارم. البته تابستون امسال به طرز عجیبی ترم تابستونی نداشت اما از بچه ها شنیدم که ب
دانلود آهنگ جدید شاد به نام تابستونه نشین خونه یه دریا رو بریم / چه عشقی کنیم این تابستون با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang tabestone nashin khone ye daryaro berim che eshghi konim in tabeston
دانلود آهنگ تابستونه نشین خونه یه دریا رو بریم / چه عشقی کنیم این تابستون
تابستونه نشین خونه یه دریا رو بریم
یه آفتابی لب آبی خب هرجا تو بگو
چشات خوبه چه مرغوبه یعنی مثل تو نی
دلم میخواد همش باشی کسی مثل تو نیست
چه عشقی کنیم این تابستون اینجا اونجا مهمون
ب
اگر میخواهید زیبا باشید،
یک دقیقه مقابل آینهپنج دقیقه مقابل روحتانو پانزده دقیقه مقابل خداوند بایستید
آدمها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتني نمیشوند بلکه اگر دوست داشتني باشند، زیبا به نظر میرسند.بچهها هرگز مادرشان را زشت نمیدانند؛
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشیدآنها را زیبا هم خواهید یافتزیرا حس زیبا دیدن همان عشق است.
ترم تابستون کرمانشاه بودم.
برگشتم خونه. حدود بیست روز مونده بود به زمان اردو جهادی تابستون. امسال گلستان آق قلا بود.
مطرح کردم با بابا و اینا که برم یا نه؟
پدرم گفتن: من خودم اردو جهادی هستم!
بنده خدا راست می گفتند. برا ایام مهر تو مغازشون کمک نیاز داشتند. منم گفتم چشم. هستم کمک شما.
حقیقتش خودم انتظار این پاسخ رو داشتم از مون وقت که کرمانشاه بودم. واسه همین به مسئول فرهنگی این اردو جهادی تابستون گفته بودم که اگه کاری برای قبل اردو هست بگو من ا
از مزایای زندگی تو ایران می تونم به پاهای سفیدم دستهای تیره ام صورت زردم و شکم سبزه ام اشاره کنم. امروز یه برگه پیدا کردم که تابستون رو چجوری بترم! پرانتز باز، تابستون ما رو ترد،پرانتز بسته. اول از همه نوشته بود اپیلاسیون و لیزر موهای زائد!یکی از پشمام پوزخند ن زد رو شونه ام و گفت:حاجی لباس بیشتر بپوش لرز کردیم! اوس کریم چیه فایدشون ناموسا؟ حتی رتبه کنکورم باعث ریزششون نشد
عنوان مطلب لقبیه که داداشم بهم داده بود تو سال کنکور.الان حجم
شاید بالاخره بتونی ارور رو رفع کنیولی اینکه ندونی مشکل کجا هست که این کوفتی بالا نمیاد واااقعا کار سختیه -_-
.
.
اقا اقا اقا
یه دعوای باحال کردیم باهم خوشالم
فک کنم وبلاگم کامل نوسان رو حس میکنه
انی وی
سه تا کار مهم دارم تا آخر تابستون
تایپ انگلیسیم رو قوی کنم
زبان کار کنم واسه تعیین سطح نندازنم سطح پایین
پی اچ پی رو یه جوری تکمیل کنم که تو طول سال بتونم کار گیر بیارم
معدل این ترمم بیاد بالای 15 :(
این ربطی به تابستون نداشت، ولی خب
.
.
واسه ترم بعد
با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید
اول قرار بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید
بی او شکست خورده ی تاریخ میشدم
با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید
آخر نشد طبیب برایش بیاورم
حسرت ز درد ام ابیها به من رسید
او رو سپید شد که بلا را به جان خرید
خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید
یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد
در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید
در طول زندگانی از خود گذشته اش
یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید
درباره این سایت