نتایج جستجو برای عبارت :

بنشین رفیقوم تا غم دل بگویوم

بنشين رفيقوم تا درد دل بگیوم - پارت بلاگ
 
partblog.ir/post/بنشين+رفيقوم+تا+درد+دل+بگیوم/
 
دانلود اهنگ درخواستی بنشين رفيقوم تا درد دل بگويوم ببین چه کرده فلک با حالو روزوم . متن آهنگ چه بگویم از سالار عقیلی چه بگویم نگفته هم پیداست غم این دل مگر .
بشین رفيقوم تا درد دل بگويوم - لیست بلاگ های اتومات blog.allblog.ir/post/بشین+رفيقوم+تا+درد+دل+بگويوم/
 

دانلود موسیقی جدید رستاک بنام اختیاریهDownload New Music Rastaak – Ekhtiariehترانه: حامد عسکری , موزیک: رستاک حلاج , تنظیم: اش
دانلود آهنگ جدید حسین رستمی به نام بیا رفيقوم
Download New Music Hossein rostami Called Bia Rafighom
دانلود آهنگ در ادامه مطلب…
دانلود آهنگ جدید حسین رستمی به نام بیا رفيقوم
این آهنگ جدید با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ و لینک مستقیم بهمراه پخش آنلاین برای شما کاربران گرامی سایت برج موزیک آماده دانلود شده است که می توانید با مراجعه به ادامه مطلب این آهنگ خوب و به یاد ماندنی را دانلود و گوش کنید.همچنین شعر و متن آهنگ را برای شما در سایت قرار داده ایم.
برای پخش آنلاین آهنگ
دانلود اهنگ رفيقوم دردت به جونم ای داداش مهربونم - پارت بلاگ
 
partblog.ir/post/دانلود+اهنگ+رفيقوم+دردت+به+جونم+ای+داداش+مهربونم/
 
دانلود اهنگ رفيقوم دردت به جونم ای داداش مهربونم. اگر هرگونه سوال و یا اشکالی در رابطه با این زمینه و یا هر زمینه تحصیلی مانند: مدرسه ، دانشگاه ، کنکور ، ارشد ، دکتری .
اهنگ رفيقوم دردت به جونوم ای داداش مهربونوم - پارت بلاگ partblog.ir/post/اهنگ+رفيقوم+دردت+به+جونوم+ای+داداش+مهربونوم/
 

دانلود اهنگ درخواستی بنشين رفيقوم تا در
شب خواست تا به هیأت ماهت در آورم آیینه از دو چشم سیاهت در آورم حوا شدی به وسوسه , تا آدمت شومیوسف شدی که از ته چاهت درآورمبنشين نترس , دست به مویت نمی زنم بگذار تا که شال و کلاهت در آورم بنشين و سر گذشت مرا مو به مو بخوان تا  از  دل  تو    آتش آهت    در آورم تا دل بخواهتان بشوم , زودتر بگو خود را چه شکل با چه شباهت در آورم مشکل پسندمن , چه کنم تا که خویش را مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟سیدمحمدعلی رضازاده
✍✍
ملک الشعرای چشم هایت.
بیا  و  آرام بنشين
جان آرامم !
 که وقت  سرور است وسرودن!
شامگاه  شعرنوشیدن است.وشیدایی چشیدن
تأخیرنکن
بیاوبنشين برسر کارستان خویش
توفقط بنشين و موی پریشان کن
تنها  ؛ بنشين و آشوب کن درشهر دل 
می شود روی بچرخانی وبنشينی ام درمقابل؟
شعرگفتنم می آید.!
می شود چشم بگشایی وشراب  بریزی در جام  جانم !؟
دوسه جرعه نگاه کفایت می کند کام تفتیده را .
بیا  ؛بیابنشين و خنده  سرکن که جهان  جان می گیرداز ترانه ی تبسم ت.
تو زلف بگشا
ت
_
_ یک‌صندلی‌بگذار‌وسط‌پاییز‌لعنتی
_ بنشين‌نظاره‌گر‌باش‌بر‌این‌آسمان‌کریه
_ بگذار‌به‌جایِ‌تو‌آسمان‌ببارد‌بر‌این‌زمین
_ فقط‌بنشين‌و‌ببین‌و‌دق‌کن‌و‌بمیر (!) _
.
.
.

@pourkariman
• رضا پورکریمان
• پاییز ۹۷ 
دانلود آهنگ جدید عاشقانه و شاد آرام آرام آتش به دلم زدی بنشين که خوش آمدی رضا بهرام با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang aram aram atash be delam zadi benshin ke khosh omadi az
دانلود آهنگ آرام آرام آتش به دلم زدی بنشين که خوش آمدی رضا بهرام
♫ در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه …شدم روانه ×!*/-
♫ ♫ گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه !!×!*/-
♫ آرام آرام آتش به دلم زدی بنشين که خوش آمدی ♫… رویای من ×!*/-
// این تو این جان من شوق چشمان من ♫… عا
دانلود آهنگ جدید قشنگ عاشقانه و جذاب برای کسی که دوستش داری از رضا بهرام به نام گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه ارام ارام اتش به دلم زدی بنشين که خوش آمدی با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang gole eshgham ra chidi dane be dane che asheghane aram aram atash be delam zadi benshin ke
دانلود آهنگ گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه آرام آرام آتش به دلم زدی بنشين که
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه♩♫/
یک بار قبل تر ها نوشته بودم من از عددهایی که به دو میچسبند واهمه دارم
کمتر از پنج شش روز دیگر آخرین عدد دو ثابت زندگیم تمام میشود 
من هیچ وقت دیگر هجده سالگی را قرار نیست تجربه کنم 
شوق بیست سالگی راهم دیگر نمیکشم عاشق رسیدن به بیست و چهار سالگی هم نمیتوانم باشم
قطعا دلهره بیست و پنج سالگی راهم دیگر ندارم
قرار نیست دیگر به بیست و هفت سالگی برسم و با خودم فکر کنم که چیز دیگری تا سی سالگی نمانده 
تمام این سه دهه ای را که تجربه کردم فقط میتوانم به
♦️شعری بسیار زیبا (#صلح)

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان‌کن
ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ مهر تو
تو ای با دوستی دشمن.
 
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشين، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
برادر گر که می خوانی مرا، بنشين برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان
دل به یار بی وفای خویشتن دادم و دیدم سزای خویشتن ‫هرکه ننشیند به جایِ خویشتن افتد و بیند سزایِ خویشتن‬ . محمدرضا شجریان در خواست شعر مرحله ششم دل به یار بی وفای خویشتن دادم و دیدم سزای خویشتن AMIRHOSSEIN KOSARI on Instagram: مثنوی مخالف،سه گاه دل . دل به یار بی وفای خویشتن دادم و دیدم سزای خوی. شتن زخم فرهاد و من . اشک ما باده ما wisgoon \"همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما\" تصنیف همچو فرهاد همچو فرهاد تصنیف \"همچو فرهاد\" حسین تهرانی، شهرام ناظری ، سالار عقیلی. S
دانلود آهنگ یا برگرد یا این دل را برگردان از سالار عقیلی
Download New Music Che Begooyam- Salar Aghili
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی با نام چه بگویم
 
دانلود آهنگ یا برگرد یا این دل را برگردان از سالار عقیلی
متن آهنگ چه بگویم از سالار عقیلی :
♫ ♫ نکست وان ♫ ♫
چه بگویم نگفته هم پیداست غم این دل مگر یکیو دوتاست
به همم ریخته است گیسویی به همم ریخته است مدت هاست
چه بگویم نگفته هم پیداست غم این دل مگر یکیو دوتاست
به همم ریخته است گیسویی به همم ریخته است مدت هاست
یا برگ
من فقط حس انتظار دارم. حس انتظار برای یک آغوش گرم و طولانی.تو. تو چه حسی داری؟ شاید تو هم منتظر. منتظرِ.
بیا انتظار را حواله ی ابر ها کنیم.بیا کنار من بنشين، پتو را میکشم دورمان.
آب میریزم.
آب بنوشیم.
از نو زاده شویم.
بیا مستی مکن ، بنشين

نمی بینی دگر ما را

بیا با آستین بزدای ، اشک چشمهایم را

مرو ، آخر پشیمان میشوی

دانم که می جویی پس از من در ره میخانه

هر شب رد پایم را
من آخر می روم ، اما تو با افسوس می بوسی
نشان دستهایم را در این پیمانه ها هرشب
چو بوم خسته تنها می نشینی و اشک می ریزی
بیادم تا سحر پشت در میخانه ها هرشب
چو شبها باد سرگردان وحشی سر به در کوبد
تو پنداری منم
پر می زنی از جای و می خندی
کلون کهنه را وا میکنی ، اما مرا دیگر نمی بینی
سرشک از دیده می ب
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
کاش مى‌شد که حرف‌هایم را
روبروى تو، مو به مو بزنم
تا که آزرده‌خاطرت نکنم
باز باید به شعر رو بزنم
 
شعر، دنیاى کوچکى که در آن
تو براى همیشه مال منى
من، جواب سکوت مبهم تو
و تو زیباترین سوال منى
 
وَهم زیباى من سلام، کمى
بنشين باز پاى صحبت من
بنشين دردِ دل کنم با تو
حامى روزهاى غربت من
 
بنشين، شعر تازه دم کردم
باز هم تشنه‌ى شنیدن باش
روى یک قله رو به آغوشم
باش و آماده‌ى پریدن باش
 
تو در آغوش من؟ چه رویایى
حیف در شعر و
سیاهی کجاست؟ مگر نه آنکه غرقی؟  پس نمی‌بینی‌اش.
سیاهی همان من است، همین دنیا، همین وجود و همین زندگی
جستجوی بیهوده‌ایست، راه‌ها همه بن‌بستند و این شهر گور آرزوهایت شده.
بنشين و سیاهی را تماشا کن و غرق شو، یک نفس عمیق و دیگر هیچ.
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
کاش مى‌شد که حرف‌هایم را
روبروى تو، مو به مو بزنم
تا که آزرده‌خاطرت نکنم
باز باید به شعر رو بزنم
 
شعر، دنیاى کوچکى که در آن
تو براى همیشه مال منى
من، جواب سکوت مبهم تو
و تو زیباترین سوال منى
 
وهم زیباى من سلام، کمى
بنشين باز پاى صحبت من
بنشين دردِ دل کنم با تو
حامى روزهاى غربت من
 
بنشين، شعر تازه دم کردم
باز هم تشنه‌ى شنیدن باش
روى یک قله رو به آغوشم
باش و آماده‌ى پریدن باش
 
تو در آغوش من؟ چه رویایى
حیف در شعر وا
جان خوش است ، اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوش تری باشد، که آن گویم تو را
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن توست ؟
هم تو خود فرما که چونی ، تا چنان گویم تو را
جان من ، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشين ، که عمر جاودان گویم تو را
.
.
بس که میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود 
یک سخن گر بشنوم ، صد داستان گویم تو را .
جان خوش است ، اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوش تری باشد، که آن گویم تو را
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن توست ؟
هم تو خود فرما که چونی ، تا چنان گویم تو را
جان من ، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشين ، که عمر جاودان گویم تو را
.
.
بس که میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود 
یک سخن گر بشنوم ، صد داستان گویم تو را .»
 
ناگریز است گل از صحبت خار
چمن و باغ، بفرمان قضا است
نتوان گفت که خار از چه دمید
خار را نیز درین باغ، بهاست
چرخ، با هر که نشاندت بنشين
هر چه را خواجه روا دید، رواست
هر گلی، علت و عیبی دارد
گل بی علت و بی عیب، خداست
پروین اعتصامی
 
 
 چون گرد حرم گشتی با خان خدا بنشين               چون می به قدح کردی بر چشمه زمزم زن
 گر تکیه دهی وقتی، برتخت سلیمان ده             ورپنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن
 گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن         ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن
 زاهد سخن تقوا بسیار مگو با ما                      دم در کش از این معنی، یعنی که نفس کم زن
                                         فروغی بسطامی
بعد از مدتها .
خودم را نشاندم گفتم درست است که دلت گرفته آدمها همینند تو میشوی اولویت آخرشان بعد نرسیده به تو حذفت میکنند 
حالا که حذف شدی بیا بنشين یک چیزی نشانت بدهم 
و حالا دلم کمی آرام گرفته 
دیگر یاد گرفتم تنهایی آرامش کنم در میان آشوب بی توجهی ها
اما تو . یادت بماند این دوران را 
گذر این روزها برایم سخت شد اما فراموش نمیکنمشان 

سیب سرخ انار سرخ به دومن یار بزنه .
اگه دیروز که بعضی پان‌ترکیست‌های تماشاگرنما یا تماشاگرهای پان‌ترکیست‌نما، به اسم طرفداری از تیم‌ محبوب‌شون شعار "خلیج عربی" سر دادن،یه چک زیر گوش هر کدوم خوابونده بودیم، امروز اینقدر وقیح نمی‌شدن که به ارتش ترکیه سلام نظامی بدن!
 
پ.ن: فوتبالی نیستم.ولی برای فهمیدن معنی این حرف‌ها و کارها نیازی به فوتبالی بودن نیست! فقط خطاب به بعضی میگم:
مرا بهل که همان داغدار خود باشم
به جای خود بنشين تا به کار خود باشم!
 
#دیدگاه_شخصی
در این خلوت روزهایم را می نویسم. کارهای زندگی. خیابان ها. خریدها. آدم هایم. اشیا. واژه ها. شعر. شاید هم خلوت نیست چون خودم خواسته ام و این یعنی چیزهایی را هم نمی نویسم. تا هر جای هر سو هم که بتوانی بدوی، جاهایی هست و وقت هایی که خودت می گویی این سمت نرو یا دور بزن و برگرد یا بنشين و نفسی تازه کن.به هرحال این ها هم طوری است از این زندگی. این نوشته ها. این ننوشتن ها و پاک کردن ها یا دور ریختن ها. جدی نیست آن قدر که فکر می کنم. هست. فقط هست  مثل خیلی چیزهای
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم استلذت عشق من و تو نرسیدن به هم استما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریمعاشقى کردن ما شرح عدم در عدم استمثل یک تابلوى نیمه ى نفرین شده اىدست هر کس که به سوى تو بیاید قلم استعشق را پس زدى اى دوست ولى پیش خداهر که از عشق مبّرا بشود ، متهم استمى روى ، دور نرو ، قبل پشیمان شدنتفکر برگشتن خود باش و زمانى که کم استقبل رفتن بنشين خاطره اى زنده کنیم بنشين چاى بریزم ، بنشين تازه دم است
تقی سیدی
رونق جان صفا بست گهی بستان را 
                   نغمه و چلچله مرغ غزل خوش خوان را 
می ببارید به دشت و چمن باز رسید 
                    بوی ریحان گل باغچه و ایوان را 
می رسد معجزه ای بعد شبی تار وسیه 
                    گوش باشد شنوا چشم دل عرفان را 
ای که بر دایره ای شعله کشد نور امید 
                     پشت هر ابر سیه ان گذرا  ایمان را 
ته هر کاسه مسکین شکوفا نگرت 
                     اندکی چشم به بهاری پس ان بوران را 
درس باشد از این قافله ی عمر عجیب 
 
باز ای الهه ی ناز با دل من بسازکین غم جانگداز برود زبرم
 
گر دل من نیاسود از گناه تو بودبیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت درازبیا تا غم خود را با راز و نیازز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدفبه خدا همچو مرغ پر شور شعفبه سویت بپرم
آن که اوبه غمت دل بنددچون من کیست؟ناز توبیش از اینبهر کیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشينمن تو را وفا دارم بیا که جز ایننباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمربه خدا اگر ازمن نگیری خبرنیابی اثرم.
 
کریم ف
امیرالمومنین علیه السلام فرمود از جمله عالم ست که از او زیاد نپرسی  جا مه اش نگیری و چون بر او وارد شدی و گروهی نزد او  بودند  بهمه سلام کن و اورا نزد آنها تحیت مخصوص گردان مقابلش بنشين و پشت سرش منشین چشمک مرگ با دست اشاره مکن پر گویی مکن که فلانی و فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند و از زیادی مجا لستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید درانتظار باشی تا چیزی از آن بز تو فرو ریزد و پاداش عالم از روزه دار شب زنده داری که در راه خدا جها
امیرالمومنین ع فرمود از جمله حقوق عالمست که از او زیاد نپرسی و جامه ش نگیری و چون براو شدی وگروهی نزد بودند بهمه یلام کن اورا نزد انها بتحیت مخصوص. ،گردان مقابلش بنشين وپشک سرش منشین چشمک مزن با دست اشاره مکن  پرگویی کن که فلانی فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند واز زیادی مجالستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید در انتظارباشی تاچیزی از ان بر تو فرو ریزد و پاداش عالم اروزه دار شب زنده داریکه درراه خدا جهاد کند بیستر است
من کَزین فاصله غارت شده‌ی چشم توام
چون به دیدار تو اُفتد سر و کارم چه کنم؟
سید‌حسن حسینی

هیچ یعنی من ِ از حسرت رویت دلتنگ
منِ آواره یِ در وسعتِ یک عالمه هیچ
اولین صفحـــه تقدیر دو دستم پـر پــوچ
دومین صفحه این قصه بی خاتمه هیچ
بــی تــو اقلیم زمین در نظرم یک کف خاک
هفت دریا همه در چشم ترم یک نمه هیچ
هیچ یعنی که مرا نشنوی از اینهمه بغض
هیچ یعنی که مرا نشنوی از اینهمه هیچ


"بنشين بر لب جــوی و گذر عمـــــر ببین"
ما نشستیم و ندیدیم جز این زمزمه هی
گل‌های زرد، بنقش و قرمز گل‌فروشی‌ها را به حال خودشان بگذار. یک روز و دو روز عطر خوش رزهای بی‌ریشه را فراموش کن. من برای تو نهال آورده‌ام. نهالی از درخت زیبای یاس. تا آن را در گوشه‌ی خانه‌‌ات بنشانی. چرا گوشه؟ آن را ه میان خانه بنشان، دور آن بنشين،‌ پیش او چای بنوش. من برای آب دادن به آن نهال به تو سر خواهم زد و تو با قلبی که از حرارت من می‌تپد به آن رسیدگی خواهی کرد. به دورش ربان‌ خواهی بست. درخت یاسم را به پیش خود حفظ کن. روزی گل‌های آن را با
بنشين در کنارم، در مقابلم
دستانت را در دستانم بگذار
تا لطافت دستان زیبایت دشواری زندگی را از من بزداید
بیا و بنشين تا بوسه ای بر دستانت
تسکین لبهای جستجوگرم باشد
که سالها تو را جستجو کردند و نامت را فریاد
در چشمانم نگاه کن
بگذار در دریای زیبای چشمانت سیر کنم
در زلال چشمانت غبار تن بشویم
و چون کودکی پاک از نو زاده شوم
سخن بگو، با من سخن بگو
بگذار تا آوای زیبایت، همه صداها و فریادها را
همه دشنامها و کینه ها را از ذهنم بزداید
به خوابم بیا و در روی
یا دائِمَ الفَضلِ عَلَی البَریَّه
یا باسِطَ الیَدَینِ بِالعَطیَّه
یا صاحِبَ المَواهِبِ السَّنیَّه
صلِّ عَلی محمّدِِ و آلهِ خَیرِ الوَری سَجیَّه
وَ اغفِرلَنا یا ذَالعُلی فی هذِهِ العَشیَّه

+از اعمال امشب اینه که ده بار این ذکر شریف رو بخونیم ^_^ (معنیشم اگه متوجه نشدید و دوست داشتید خودتون سرچ کنید دیگه خدا خیرتون بده)
عید تون مبارک رفقا. این عید واقعاً "عیدمونه" و هرکس به اندازه‌ای که مجاهدت کرده از این عید بهره خواهد برد. ان‌شالله که خدا
پاک کن برداشتم دیشب ولیپاک کردم هرچه را منغیرعشقپاک کردم دردوهجروغربت ودلخوشی هایی هر آنچهغیرعشقمشق من شد خط خطی من بازهمپاک کردم جمله ها راغیرعشقعاقبت درصفحه کاغذ نماندجز کلام ماندگاریغیرعشقصبح شد رفتم به سوی مدرسهزنگ خورد، آن زنگ اونگ عشقبازهم خانم معلم آمد ومشق ها را دید بالبخند عشقروی مشق من کشید یک خط سرخخط سرخ روشنزیبای عشقباز برمن خنده زد یعنی جوانمانده ای بد جور درسودای عشقمن زجا برخواستم بی اختیارگفت :بنشين ای توخاطر خوای ع
Bax
این کلمه، ریشه‌ی فعل دیدن» در ترکی‌ست و همه افعال در ترکی برای دیدن» مثل دیدم, خواهی دید, اگر ببینی, میتونی ببینی, دیده بوده‌ای و. همه‌شون با همین bax شروع میشن.
همچنین bax همون جایگاه فعل امر مفرد رو داره و معنای ببین» هم میده.
.
خلاصه اینکه در ترکی ریشه‌ی هر فعلی همزمان فعل امر مفرد هم هست. مثلا:
Dur بایست
Ged برو
Bax ببین
Vur بزن
iç بنوش
at بینداز
Gəz گشت بزن
De بگو
bil بدان، آگاه باش، بفهم
sev دوست داشته باش
Elə, et, yap, qıl انجام بده، بکن
.
همه این بالا
دنیا هست رو شونم،سنگین.
تکلیفای الکترومغناطیس که تموم شد اینجوری بودم که خب حالا چی؟!تمرینای نجوم خب بعد چی؟!حالت جامد خب بعد چی؟!کیهان،خب بعد چی؟! امتحانای ترم،خب بعد چی؟!ترم بعد،خب بعد چی؟!ترم بعدترش٬خب بعد چی؟!مقطع تحصیلی بعدی،خب بعد چی؟!فلان،خب بعد چی؟!بیسار،بعد چی؟!بهمان،بعد چی؟!بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،بعد چی،.
 
 
ول میگردم،الکی میخندم 
از دویدن خسته‌ام،
زیبا
زیبا هوای حوصله ابری استچشمی از عشق ببخشایمتا رود آفتاب بشویددلتنگی مرا
زیباهنوز عشقدر حول و حوش چشم تو می چرخداز من مگیر چشمدست مرا بگیر و کوچه های محبت رابا من بگردیادم بده چگونه بخوانمتا عشق در تمامی دل ها معنا شودیادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایتدر تندباد عشق نلرزد
زیباآنگونه عاشقم که حرمت مجنون رااحساس می کنمآنگونه عاشقم که نیستان رایکجا هوای زمزمه دارمآنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
زیباچشم تو شعرچشم تو شاعر استمن شع
دانلود آهنگ جدید عاشقانه خیلی زیبا از رضا بهرام به نام در پی چشمت چشمات شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dar pey chashmat shahr be shahr khane be khane shodam ravane
دانلود آهنگ در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه رضا بهرام
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه ♩♫/
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه ♩♫/
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشين که خوش آمدی رویای من ♩♫/
این تویی این جان من شوق چشمان

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها